چند حدیث گهربار از امام موسى كاظم عليه السّلام
الإمام موسى الكاظم عليه السّلام : وجدت علم النّاس في أربع؛ أوّلهنّ: أن تعرف ربّك، و الثّانية: أن تعرف ما صنع بك، و الثّالثة: أن تعرف ما أراد منك، و الرّابعة: ما يخرجك من دينك.
- امام کاظم علیه السلام:دانش مردم را در چهار چيز يافتم: نخست اين كه پروردگارت را بشناسى، دوم اين كه بدانى با تو چه كرده است، سوم اين كه بدانى از تو چه مىخواهد و چهارم اين كه چه چيز تو را از دينت بيرون مىبرد.
من تكلّف ما ليس من علمه ضيّع عمله، و خاب أمله
آن كه چيزى نادانسته را با رنج و زحمت به گردن مىگيرد، كارش را تباه و اميدش را نااميد مىگرداند.
المعروف غلّ، لا يفكّه إلّا مكافأة أو شكر
احسان و نيكى، زنجيرى است كه آن را جز پاسخى در خور و يا سپاسى شايسته، نگشايد
.
لو ظهرت الآجال افتضحت الآمال.
اگر اجلها هويدا مىشدند، آرزوها رسوا مىگشتند.
من استشار لم يعدم عند الصّواب مادحا، و عند الخطاء عاذرا.
كسى كه مشورت مىكند، ستايشگر را به گاه صواب و پذيرشگر عذر را به گاه خطا از دست نمىدهد
من ولهه الفقر أبطره الغنى.
آن كه نادارى سراسيمهاش كند، توانگرى سرمستش سازد
من لم يجد للإساءة مضضا لم يكن للإحسان عنده موقع
آن كه از بدى رنجى نمىيابد، نيكى كردن به او جايى ندارد
ما تسابّ اثنان إلّا انحطّ الأعلى إلى مرتبة الأسفل.
هيچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد.
.
لقي عليه السّلام الرّشيد حين قدومه المدينة على بغلة، فاعترض عليه في ذلك، فقال: تطأطأت عن خيلاء الخيل، و ارتفعت عن ذلّة العير، و خير الامور أوسطها.
حضرت امام موسی ابن جعفرعلیهم السلام هنگام ورود هارون الرشيد به مدينه سوار بر استرى او را ملاقات كرد. هارون اين را بر ايشان خرده گرفت، پس حضرت فرمود:
از تكبّر اسب فرود آمدم و از خوارى درازگوش بالاتر رفتم و بهترين كارها ميانه آنهاست
الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه، متنعربى، ص 34 الی 36
الإمام موسى الكاظم عليه السّلام : وجدت علم النّاس في أربع؛ أوّلهنّ: أن تعرف ربّك، و الثّانية: أن تعرف ما صنع بك، و الثّالثة: أن تعرف ما أراد منك، و الرّابعة: ما يخرجك من دينك.
- امام کاظم علیه السلام:دانش مردم را در چهار چيز يافتم: نخست اين كه پروردگارت را بشناسى، دوم اين كه بدانى با تو چه كرده است، سوم اين كه بدانى از تو چه مىخواهد و چهارم اين كه چه چيز تو را از دينت بيرون مىبرد.
من تكلّف ما ليس من علمه ضيّع عمله، و خاب أمله
آن كه چيزى نادانسته را با رنج و زحمت به گردن مىگيرد، كارش را تباه و اميدش را نااميد مىگرداند.
المعروف غلّ، لا يفكّه إلّا مكافأة أو شكر
احسان و نيكى، زنجيرى است كه آن را جز پاسخى در خور و يا سپاسى شايسته، نگشايد
.
لو ظهرت الآجال افتضحت الآمال.
اگر اجلها هويدا مىشدند، آرزوها رسوا مىگشتند.
من استشار لم يعدم عند الصّواب مادحا، و عند الخطاء عاذرا.
كسى كه مشورت مىكند، ستايشگر را به گاه صواب و پذيرشگر عذر را به گاه خطا از دست نمىدهد
من ولهه الفقر أبطره الغنى.
آن كه نادارى سراسيمهاش كند، توانگرى سرمستش سازد
من لم يجد للإساءة مضضا لم يكن للإحسان عنده موقع
آن كه از بدى رنجى نمىيابد، نيكى كردن به او جايى ندارد
ما تسابّ اثنان إلّا انحطّ الأعلى إلى مرتبة الأسفل.
هيچ گاه دو تن به هم دشنام ندادند جز آن كه بالاتر به مرتبه فروتر سقوط كرد.
.
لقي عليه السّلام الرّشيد حين قدومه المدينة على بغلة، فاعترض عليه في ذلك، فقال: تطأطأت عن خيلاء الخيل، و ارتفعت عن ذلّة العير، و خير الامور أوسطها.
حضرت امام موسی ابن جعفرعلیهم السلام هنگام ورود هارون الرشيد به مدينه سوار بر استرى او را ملاقات كرد. هارون اين را بر ايشان خرده گرفت، پس حضرت فرمود:
از تكبّر اسب فرود آمدم و از خوارى درازگوش بالاتر رفتم و بهترين كارها ميانه آنهاست
الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه، متنعربى، ص 34 الی 36