مهربانی نسبت به همۀ مردم

شناسه نوشته : 13096

1393/09/14

تعداد بازدید : 1994

مهربانی نسبت به همۀ مردم
فرموده‌اند انسان متخلّق به اخلاق اسلامی و اخلاق حسنه نسبت به همۀ مردم دلسوز و مهربان است و غم و رنج دیگران را غم و رنج خود میداند
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم الْحَمْدُ لِلََّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ السَّلَامُ وَالصِّلْوَةُ عَلِيٌّ خَيْرُ خَلِيقَةِ مَوْلَانَا أَبُو الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ آلِهِ الْمَعْصُومِينَ وَ لاَ سِيَّمَا عَلِيُّ بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي الْأَرَضِينَ حُجَّةَ بْنَ الْحَسَنِ عج اللَّهُمَّ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»
 
 
 
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم * يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‏»[1]
 
در هفته‌های گذشته دربارۀ آثار اخلاق حسنه صحبت کردیم، قسمتی از آثار و نشانه‌های آن بیان شد و امروز چند اثر دیگر را برای شما ذکر میکنم.
فرموده‌اند انسان متخلّق به اخلاق اسلامی و اخلاق حسنه نسبت به همۀ مردم دلسوز و مهربان است و غم و رنج دیگران را غم و رنج خود میداند، که:
بنی آدم اعضای یکدیگرند                           که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار              دگر عضوها را نماند قرار
این اشعار را سعدی از یک حدیث که از پیامبر اکرم (ص) بیان شده است گرفته‌اند که فرمودند: «مثل مؤمنین در وداد و دوستی نسبت به یکدیگر مثل اعضای پیکر یک انسان است.» بنابراین اینکه بعضی فکر کرده‌اند که عدم تأثّر در مقابل ناراحتیهای دیگران دلیل بر تسلّط اعصاب است. برداشت غلطی است و نشانگر بی احساسی و بی عاطفگی است و نه تسلّط بر اعصاب، انسانی که از درد دیگران متأثّر نمیشود و غم و اندوه دیگران او را غمگین نمیکند هیچگاه به فکر چاره برنمی‌آید، لذا ما باید در این جهت بکوشیم و عملاً وارد میدان شویم، اگر شما خدای ناکرده نسبت به ناراحتی دوستتان و هم حجره‌یتان بی تفاوت باشید و به کارهای شخصی خودتان ادامه دهید و بگویید از درسم عقب می‌مانم و یا اینکه دیگران به او رسیدگی میکنند و کارها را به دیگران حواله دهید، هیچ صحیح نیست.
در روایتی حضرت علی (ع) از این روحیه انتقاد میفرمایند: عدّه‌ای هستند که متواکلند یعنی کارها را به دیگران واگذار میکنند و در نتیجه کارها عقب میماند، بنابراین انسان باید در رفع مشکلات و ناراحتی دیگران عملاً وارد شده و سعی کند تا در خود یک روحیۀ محبّت و عطوفت و کمک رساندن به دیگران را ایجاد کند، زیرا اگر انسان در اینگونه مسائل بی‌تفاوت نباشد مسلّماً در مسائل بزرگتر اجتماعی هم بی تفاوت نخواهد بود. معمولاً انسانهایی که نسبت به ناراحتی دیگران بی تفاوت هستند خودآگاه یا ناخودآگاه دچار خودخواهیهای خاصی شده‌اند و در نتیجه همین خودخواهی است که تمام خوبیها و راحتیها را برای خود میخواهند و در مقابل ناراحتی دیگران هیچگونه تحرّکی ندارند. لذا انسانی که میخواهد متخلّق به اخلاق اسلامی باشد باید سعی کند در خود این ملکه را ایجاد کند که نسبت به ناراحتی و رنج دیگران بی‌تفاوت نباشد که چنین انسانهایی در نزد خداوند محبوبند و خداوند بندگان دلسوز و مهربانش را دوست دارد زیرا خداوند رحمن و رحیم است.
 
یکی دیگر از آثار اخلاق حسنه اینست که شخص مؤمن متخلّق به اخلاق اسلامی در عین اینکه ناراحت است لیکن در برابر دیگران اظهار ناراحتی نکرده و متبسّم است، عدّه‌ای از بندگان خدا هستند که هر وقت انسان از آنها احوالپرسی میکند اظهار ناراحتی میکنند و حالت افسردگی دارند که "افسرده دل افسده کند انجمنی را" و بر عکس گروه دیگری هستند که در عین اینکه گرفتار ناراحتی‌های مختلف میباشند لیکن ناراحتی خود را برای دیگران بازگو نمیکنند و منشأ تأثّر دیگران نمیشوند، اصولاً اظهار ناراحتی علامت ناسپاسی و بی‌شخصیتی انسان است، «االْمُؤْمِنُ‏ ... بِشْرُهُ‏ فِي‏ وَجْهِهِ‏ وَ حُزْنُهُ‏ فِي‏ قَلْبِه»[2] البتّه در مواردی بیان کردن ناراحتیها برای چاره‌جویی و مشورت با دیگران مفید است لیکن اینکه انسان دائماً چنین حالتی را در برخوردهایش داشته باشد به هیچ وجه صحیح نیست.
 
یکی دیگر از آثار اخلاق حسنه احترام قائل شدن به شئون دیگران و حوزۀ مسئولیت آنهاست، بنابراین انسان نباید در آنچه حریم اختصاصی دیگری است بدون اجازه وارد شود، مثلاً اگر کسی در خانه‌ای سکونت دارد حال یا اجاره کرده باشد و یا ملک شخصی‌اش باشد، در هر صورت در این محدوده که مربوط به آن شخص است انسان نباید بدون اجازه او وارد شود. قرآن کریم در این باره در سورۀ نور آیۀ 27، میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‏»[3] ای مؤمنین وارد نشوید در خانه‌هایی غیر از خانه‌های خودتان تا اینکه استیناس کنید (علامت اینکه کسی آمده) و سلام کنید
 در میان اعراب و مسلمین رسم چنین بوده است که در کنارِ در سلام میکردند بعلامت اینکه کسی آمده، در صورتیکه صاحبخانه جواب سلام را میداد بدین معنا بود که من هستم و وارد شوید، ولی اگر جواب داده نمیشد یا بدین معنا بود که کسی نیست و یا اینکه راضی نیست وارد شود، در سیرۀ پیامبر اکرم (ص) می‌بینیم هنگامیکه ایشان به درب خانۀ حضرت فاطمه (س) می‌آمدند و سلام میکردند: «السَّلَامُ عليکم يَا أَهْلَ بَيْتِ نُبُوَّةٍ»[4] گاهی تا سه دفعه سلام میکردند تا جواب سلام بیاید، اگر جوابی نمی‌آمد برمیگشتند با اینکه خانه، خانۀ دخترشان بوده است. بنابراین انسان باید سعی کند در خود این ملکات را ایجاد کند تا بدون اجازه وارد حریم دیگران نشود حتّی مشابه این معنا را ما دربارۀ فرزندان نسبت به پدر و مادر می‌بینیم، در قرآن کریم نسبت به فرزندان که با پدر و مادر در یک خانه زندگی میکنند این معنا وارد شده است که در ساعات مخصوصی در اتاق مخصوص پدر و مادر خود وارد نشوند، و این  بیانگر اهمیت بعد اخلاقی مطلب از نظر اسلام است، اهمّیّت مسائل زناشویی و رعایت مسائل و حدود اخلاقی برای فرزندان اقتضاء میکرد که آیۀ خاصی در این مورد نازل شود، با اینکه در قرآن برای مسائل جزئی آیه‌ای وارد شده است.
 در سورۀ نور – آیۀ 58، میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ »[5] (ای مؤمنین باید کنیزان وغلامان شما و فرزندان شما که به حدّ بلوغ نرسیده‌اند روزی سه بار از شما در موقع ورود اجازه بگیرند، قبل از نماز صبح، و در موقع ظهر که لباسهایتان را در می‌آورید و بعد از نماز عشاء، این سه وقت عورت است.) چنانکه در آیۀ شریفه ملاحظه شد در سه وقت لازم است هنگام وارد شدن اذن دخول بگیرند، اوّل پیش از نماز صبح است یعنی زمانیکه امکان دارد زن و شوهر خوابیده باشند، دیگر در هنگامی است که ظهر میشود و ممکن است انسان لباسهای معمولیش را از تن خارج کرده باشد و لازم هم نیست که حتماً برهنه شده باشد، لذا از این آیۀ شریفه استفاده کرده و به شما پیشنهاد میکنم هنگامیکه ازدواج کردید لباسهای زیر و کوتاه را هیچوقت در نزد فرزندانتان ظاهر نکنید که اثرات اخلاقی سوئی در بردارد، اگر چه مسئله محرمیت پسر و دختر مطرح است لیکن محرم بودن یک بحث است و آثار اخلاقی که این کار به دنبال دارد یک بحث دیگر. وقت سوّمی که در آیۀ شریفه بدان اشاره دارد بعد از نماز عشاء است که باز هنگام خوابیدن است، همانطور که میدانید وقت نماز عشاء مستحب است که با نماز مغرب فاصله داشته باشد، در این زمان هم (بعد از نماز عشاء) خداوند دستور میفرماید که لازم است اذن دخول گرفته شود.
 
بدنبال آیۀ شریفه میفرماید: «ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ» این سه وقت عورت است، سه چیزیست که جنبۀ مستور بودن و حفاظت بر آن لازم است، همانطور که حفاظت عورت لازم است که محفوظ بماند، این سه زمان را هم باید به منزلۀ عورت محسوب کرد.
بعد میفرماید: «وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ»[6] اگر این افراد بزرگتر هم شدند همین موضوع صادق است، آنها نیز باید به طریق اولی اذن دخول بگیرند.
 
بنابراین رعایت این نکات نشانگر اخلاق حسنه است و لازم است که یک مسلمان با دقّت کامل آنها را رعایت کند و بداند که ورود در اتاق و محل کار دیگری بدون اذن او حرام است، هم حرام فقهی و هم حرام اخلاقی، لیکن در خانۀ شخصی وارد شدن بر افراد خانواده بدون اذن دخول حرام فقهی نیست یعنی انسان غاصب نیست زیرا خانۀ خودش است امّا حرام اخلاقی است.
یکی دیگر از نشانه‌های اخلاق حسنه اینست که شخص متخلّق به اخلاق حسنه سعی در اصلاح بین مردم دارد، یکی از وصایای امیر المؤمنین علی (ع) اینست که فرمودند: «وَ أَصْلِحُوا ذاتَ‏ بَيْنِكُم‏»[7] خودتان اصلاح کنید. در قرآن کریم نیز به این موضوع اشاره شده است، در سورۀ حجرات، آیۀ 10، میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُم‏»[8] مؤمنین با یکدیگر برادرند و شما باید بین آنها اصلاح کنید. اگر بین دو نفر از برادران ایمانی اختلافی پیدا شود، ممکنست یکی از طرفین اوقاتش تلخ شده و مسئله‌ای پیش بیاید که باعث ناراحتی طرفین گردد و این یک واقعیتی است در زندگی افراد و به همین خاطر خداوند نیز دربارۀ آن دستور فرموده است، لیکن نباید اجازه داد که این رنجش و ناراحتی ادامه بیابد بلکه در مسائل شخصی لازم است ظرف مدّت سه روز در صدد اصلاح برآمده و این ناراحتی از میان برود. لذا گفته‌اند اگر این اختلاف بیش از سه روز طول بکشد و شخص جهت اصلاح پیش قدم نشود، عبادات او مقبول نیست و هر یک از طرفین که در این امر پیشقدم شود اجر او بیشتر است زیرا او پا روی هوای نفس خود گذارده است و هیچگونه شکستی محسوب نمیشود.
 امّا در مسائل اجتماعی و مسائل اساسی دینی آنجا دیگر گذشت معنا ندارد. اگر انسان با شخص دیگری به سبب اعمال خلاف شرع او قطع رابطه کند در اینجا دیگر مصالحی است که تا آن فرد اصلاح نشود انسان نباید با او آشتی کند، لیکن بحث ما در اینجا پیرامون مسائل شخصی است و چنانکه بیان شد در این مورد انسان باید سعی کند شخصاً در صدد رفع کدورتها برآید و در صورت واسطه شدن افراد دیگر به منظور اصلاح از آن استقبال کند.
 
یکی از لوازم کوشا بودن در امر اصلاح بین مردم اینست که شخص مؤمن در مواردی که دیگران در امری با او مشورت میکنند آنها را به خیر و صلاح راهنمایی کند، اصولاً در مشورت انسان باید اوّلاً امین باشد که «الْمُسْتَشَارُ مُؤْتَمَن‏»[9] کسیکه مورد مشورت قرار میگیرد مورد اطمینان و اعتماد طرف است، گاهی ممکن است پاسخ مشورت مطلبی باشد که به نفع طرف مشاوره باشد لیکن به نفع خود شما نباشد لذا باید سعی کنید در این گونه موارد مبادا طرف را به راه غیر اصلاح راهنمایی کنید که این از خیانتهایی است که هیچ پذیرفته نیست و در همین جاست که راه حق از راه باطل جدا میشود، مشخص میشود که چه کسی طرفدار هوای نفس است و چه کسی طرفدار خداوند. ثانیاً انسان در صورتیکه طرف مشاوره قرار گرفت باید حاضر شود که راهنمایی کند و لو اینکه نفع شخصی مطرح نباشد، گاهی انسان اصلاً حاضر نیست دیگران را راهنمایی کند و پیش خود فکر میکند ممکن است در اثر این راهنمایی، طرف کاری را انجام داده و ضرر کند و بعد هم به من اعتراض کند، لیکن در اینجا دیگر شما مسئولیتی ندارید زیرا شما احساس و نظر خود را بیان کرده‌اید.
 
یکی از مواردی که غیبت کردن در حد ضرورت جایز است در مورد مشورت است، زیرا گاهی ممکن است فردی به انسان جهت انجام کاری و شرکت با فرد دیگری و یا استخدام او یا وصلت با او مراجعه کند تا او را بهتر بشناسد، در اینجا دیگر انسان نمیتواند بگوید که اینجا صحبت کردن غیبت است زیرا ممکن است بر اثر سکوت انسان، او فکر کند که طرف فرد شایسته‌ای است و با او همکاری و وصلت نماید، لذا در حدّ ضرورت لازم است که انسان نظر خود را ابراز کند.
البتّه لازم نیست که تمام گناهان فرد را ذکر کند و کشف سِر کند بلکه مثلاً بطور کلّی بگوید به نظر من مصلحت نیست با فلانی معامله کنی که «الضَّرُورَاتِ تُقَدَّرُ بِقَدْرِهَا» چیزهای ضروری به اندازۀ ضرورتش چیز میشود، همانگونه که انسان اگر گرسنه باشد و در حال موت باشد از گرسنگی و باید چیزی بخورد، اگر بخواهد میته بخورد باید به اندازه‌ای بخورد که نمیرد و نه بیشتر، بنابراین در صورتی که انسان مورد مشورت قرار گرفت در حدود شرع و صلاحیت و تا آنجا که به خیر و صلاح طرف است باید او را راهنمایی کند.
یکی دیگر از آثار اخلاق حسنه صلۀ رحم و رعایت اقوام و بستگان است که در قرآن و اخبار وارده روی صلۀ رحم تکیه بسیار میکنند. انسان متخلّق به اخلاق حسنه باید نسبت به بستگان رحمی خود اظهار علاقه کرده و توجّه کند که با آنها قطع رابطه نکند. در اینجا باید به دو مطلب اشاره شود، اوّلاً رحم یعنی چه؟ صلۀ رحم یا ارحام هیچ فرقی نمیکند، ارحام جمع رحم است، منظور از رحم یعنی کسانیکه از نظر نسب و رحم مادری با ما یک نسبتی دارند، زیرا گاهی نسبت‌ها رحمی و باصطلاح سببی است و گاهی نسبتها سببی است، نسبتهای سببی از راه ازدواج پیدا میشود امّا در نسبتهای نسبی همه منتهی به یک رحم میشوند یا هر دو برادریم و یا عموی من است که در نهایت بر میگردیم به رحم جده ما که پدر من و او هر دو از او بدنیا آمده‌اند. البتّه منظور از رحم در اینجا رحم خیلی دور نیست بلکه آنچه از نظر عرفی رحم محسوب میشود و در صورتیکه انسان با این افراد قطع رابطه کند و هیچگونه رفت و آمدی نداشته باشد این میشود قطع رحم و جایز نیست.
 
و امّا صلۀ رحم یعنی چه؟ یکی از مظاهر صلۀ رحم اینست که انسان از احوال ارحام خود با خبر بوده و به دیدن آنها برود، خصوصاً در مواقع گرفتاریها به کمک آنها بشتابد و اهمیت صلۀ رحم هم در همین خصوص است یعنی انسان نسبت به خویشان خود در مواقع حسّاس، توجّه داشته باشد. انسانها گاهی نیاز مالی دارند و گاهی نیاز عاطفی، اگر کسی بیمار شود ممکن است نیازی به پول نداشته باشد، لیکن نیاز عاطفی دارد و باید به او رسیدگی کرد، لذا صلۀ رحم به معنای دید و بازدید تنها را ندارد که گاهی اینگونه دید و بازدیدها نه تنها جنبۀ صلۀ رحم را ندارد بلکه به نوعی مزاحمت نیز محسوب میشود. بلکه صلۀ رحم به معنای مهربانی و رسیدگی در حد امکان نسبت به خویشان و نزدیکان است که از حقوق بیشتری نسبت به مردم دیگر برخوردارند. لذا ما در فقهمان می‌بینیم در جایی که انسان میخواهد کمکهای مالی بکند و یا حتّی حقوق مالی به عهده‌اش است، میگویند در صورتیکه در میان بستگان خودت هستند کسانی که نیازمندند، آنها مقدّمند و بعد به ترتیب همسایه‌ها و اهل شهر، اینها یک مسائلی است که طبیعی و فطری جامعه است و اسلام روی آنها تکیه میکند. مسئله خانواده و قوم و خویش یک مسئله طبیعی است یک وابستگی طبیعی است و اسلام آن را نادیده نگرفته و پا روی این عواطف نگذاشته است بلکه آنها را تأیید و تقویت نموده است.
 
یکی دیگر از آثاری که برای اخلاق حسنه ذکر کرده‌اند اینست که شخص متخلّق به اخلاق حسنه برای یتیمان پدری دلسوز و مهربان است. لذا در قرآن کریم و اخبار وارده به این مسئله تاکید بسیار شده است، چنانکه در قرآن کریم می‌بینیم یکی از نشانه‌های مکذّبین اصل دین یا روز قیامت را طرد یتیم ذکر میکند: «أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذلِكَ الَّذي يَدُعُّ الْيَتيم‏»[10] و یا میفرماید: «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر»[11]، بطور کلّی اسلام یک دین انقلابی است و یک دین انقلابی همیشه همراه با جهاد است و شهادت و قهراً خانواده‌هایی در این رابطه بی‌سرپرست شده و فرزندانی پدران خود را از دست داده و یتیم میشوند و من فکر میکنم یکی از جهاتی که قرآن کریم و پیامبر اکرم (ص) روی مسئلۀ یتیم و سفارش به آن تکیه دارند همین مسئلۀ جهاد و شهادت و بی‌سرپرست شدن کودکان باشد. مسئلۀ جنگ امری است که پایان پذیرد، البتّه انشاءالله امام زمان (علیه الصّلوة و السّلام) ظهور کرده و جهان پر از عدل خواهد شد، لیکن تا آن زمان این جنگ و جدالها و خونریزیها ادامه خواهد داشت، لذا در قرآن کریم نیز می‌بینیم به این مسئله اشاره شده است، آنجا که خداوند میفرماید: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة»[12] و به ملائکه دستور میدهد که سجدۀ او کنند، ملائکه میگویند: «قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماء»[13] خداوند میفرماید: «قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏»[14]، من میدانم که چه دارم خلق میکنم، لذا خداوند نفی نکرد که بالاخره اینها آدم هم میکشند، بنابراین در دنیا یک چنین مسائلی وجود دارد و اسلام هم برای احقاق حق مظلومین و برای نشر معارف و دفاع از حق و جلوگیری از استکبار و استثمار و استعمار همیشه مسلمین را به آمادگی در مقابل دشمنان خدا دعوت میکند و به ناچار در چنین وضعیتی یتیم پیدا میشود و باید افرادی باشد که به آنها محبّت کرده و جای خالی محبّتهای پدری را برای او پر کنند. البتّه اینکه فعلاً متداول شده است که مراکزی را تحت عنوان دار الایتام برای نگه‌داری و سرپرستی کودکان بی‌سرپرست بوجود می‌آورند و افرادی در آنجا خدمت میکنند، اگر چه بد نیست
لیکن یک حالت عقده‌ای برای بچّه‌ها پدید می‌آورد بطوریکه اگر این کودکان در خانواده‌ای بزرگ می‌شدند پدر خانواده او را به منزلۀ فرزند خود محسوب میکرد و او دیگر احساس کمبود در خود نمیکرد، کودکی که در دار الایتام پروش می‌یابد در برخورد با کودکان دیگر از هیچگونه پشت و پناهی برخوردار نیست لیکن آن کودکی که پدر بالای سر خود دارد در برخورد با مشکلات به او پناه میبرد، و لذا فرموده‌اند: اگر کسی دستی بر سر یتیمی بکشد بعنوان محبّت و لطف، هر مویی که از زیر دست او بگذرد برای او ثوابی نوشته میشود و بر عکس اگر یتیمی از دست انسانی دل آزرده شود، آزردگی او موجب اضطراب عرش خداست که این نشانگر ارزش کودک یتیم در پیشگاه خداوندست.
 
یکی دیگر از آثار اخلاق حسنه که بعنوان آخرین نشانه ذکر شده است رعایت انصاف در معاشرت با دیگران است. بسیاری از مؤمنین هستند که چیزهایی را که برای خود نمی‌پسندند برای دیگران می‌پسندند، یکی از معیارهایی که انسان میتواند خود را به وسیلۀ آن محک بزند که آیا آدم خوبی هست یا نه، اینست که ببیند آیا آنچه را برای خود ناراحتی محسوب میکند و مایل نیست دچار آن شود، در مورد دیگران هم اینطور فکر میکند؟ اگر چنین تفکّری بر انسان حاکم نباشد مسلّماً به آن مرحلۀ ایمان و اخلاق که باید برسد نرسیده است و باید جدّیت کند که به آن مرحله برسد تا هر چه را برای خود طالب است برای دیگران هم طالب باشد و هر چه را برای خود نمی‌پسندد برای دیگران هم نپسندد، مثلاً اگر شما نمی‌پسندید که در هنگام خواب دیگران با ایجاد سر و صدا مزاحم خواب شما شوند و از این موضوع ناراحت میشوید، باید مطالعه کنید که آیا خودتان هم وقتی راه میروید مراعات میکنید یا نه؟ در حالات امام امّت یکی از بستگان ایشان نقل میکرد که من میخواستم ببینم امام برای نماز شب چه هنگام از خواب بیدار میشوند و چه کار میکنند، آنگاه که امام قم بودند هر وقت که ما رفتیم نفهمیدیم که امام چه زمان بیدار میشوند ولی مشاهده میکردیم که ایشان نصف شب بیدار شده و تا صبح نماز میخوانند. بالاخره یک شب به قم رفتم و از اوّل شب در اتاقی نشستم تا ببینم امام چه زمان از اتاقشان بیرون می‌آیند، بعد می‌گفتند: هنگام باز کردن در، امام آنطور در را باز کردند که هیچ صدایی نیامد و نعلین خاصی به پا داشتند که صدا نمیکرد، آمدند و رفتند دستشویی و حیاط و لب حوض، هنگامیکه آب برمیداشتند طوری برمیداشتند که هیچ صدایی نمی‌آمد، حتّی نماز و عبادتشان به صورتی بی سر و صدا بود که هیچگونه مزاحمتی برای دیگران ایجاد نشود.
 امّا هستند بسیاری که برای آگاه کردن دیگران رعایت مسائل را نکرده و ایجاد مزاحمت میکنند. لذا یکی از مهمترین صفات یک مسلمان که بسیار ظریف و دقیق است رعایت حق و انصاف در معاشرت با دیگران است که نشانگر اینست که آدم، آدم شده است، اگر چه بعضی میگویند آدم شدن محال است، لیکن محال نیست بلکه مشکل است و انسان میتواند درست بشود و خود را بسازد بشرط اینکه از سنّ جوانی در مقام اصلاح خویش برآید، در اینجا دو حدیث کوتاه در رابطه با اخلاق حسنه بیان کرده و بحث خود را در این رابطه به پایان می‌رسانم.
 
در کتاب  کافی از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده‌اند که فرمودند: «إِنَ‏ أَكْمَلَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ‏ خُلُقاً»[15] به تحقیق بالاترین مؤمنین از نظر ایمان کسانی هستند که از نظر خُلق، نیکوتر از دیگران می‌باشند.
 در حدیث دیگری آمده است که: «أَنَ‏ أَحْسَنَ‏ الْحَسَنِ‏ الْخُلُقُ‏ الْحَسَن‏»[16] بهترین خوبیها خلق حسن است.
امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی به همۀ ما توفیق عنایت بکند که با صفا و با نورانیّت و با فضائل اخلاقی خود را بیآراییم.
وَ السَّلَامُ عليکم وَ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه
 پایان

 


[1]- النور/ 27.
[2]- اصول کافی، ج 2، ص 226.
[3]- النور/ 27.
[4]- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 610.
[5]- النور/ 58.
[6]- النور/ 59.
[7]- نهج البلاغة، ص 58.
[8]- الحجرات/ 10.
[9]- بحار الانوار، ج 72، ص 101.
[10]- الماعون/ 2-1.
[11]- الضحی/ 9.
[12]- البقرة/ 30.
[13]- همان.
[14]- همان.
[15]- اصول کافی، ج 2، ص 99.
[16]- بحار الانوار، ج 68، ص 386.

سامانه نجم