اولین کسی که با امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) بیعت کرد،که بود؟

شناسه نوشته : 18628

1395/04/02

تعداد بازدید : 551

اولین کسی که با امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) بیعت کرد،که بود؟

طلحه که از عاملان اصلی قتل عثمان بود و عایشه که فتوا بر قتل خلیفه سوم داده بود و بارها و بارها مردم را تشویق به قتل عثمان کرده بودند، علم خونخواهی عثمان را برداشتند.
یکی از سیاست‌بازی‌های طلحه این است که او جزو اولین افرادی بود که با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کرد. شاید هم به طمع در اختیار گرفتن ولایت یمن یا شهر مهم دیگری بود که در این بیعت تعلل نکرد اما به هر دلیل و انگیزه‌ای که بیعت کرده باشد از روی اختیار بیعت کرد؛ چرا که امیرالمومنین علیه السلام برخلاف حکمرانان گذشته هیچ کس را مجبور به بیعت نفرمود و هر کس که بیعت کرد از روی اختیار این کار را انجام داد.
 
طلحه اولین کسی بود که با امام علی (علیه السلام) بیعت کرد
ابن عباس می‌گوید: و الذی لا إله إلا هو إن أول خلق الله عز و جل ضرب على ید علی بالبیعه طلحه بن‏ عبید الله (۱)؛ قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست اولین خلقی که دستش را به دست علی (علیه السلام) زد و با او بیعت کرد طلحه بن عبید الله بود. نیز نقل شده است که طلحه و زبیر با علی (علیه السلام) از روی اختیار و بدون اکراه بیعت کردند در حالی که علی (علیه السلام) بر منبر بود (۲).
امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «…هر کس با من از روی اختیار بیعت کرد از او قبول کردم و هرکس که از بیعت با من ابا کرد رهایش کردم؛ در میان کسانی که بیعت کردند طلحه و زبیر بودند.» (۳) از سفیان ثوری نقل شده است که با صدای بلند فریاد می‌زد و می‌گفت: «به خدا سوگند! شکی ندارم که حقیقتا طلحه و زبیر با علی(علیه السلام) بیعت کردند سپس بدون دلیل بیعت را شکستند.» (۴) به اتفاق و اجماع همه اولین کسی که بیعت کرد طلحه بود. (۵)
 
عایشه با شنیدن خبر شهادت علی (علیه السلام) سجده کرد
امیرالمومنین (علیه السلام) بعد از ۲۵ سال تحمل استخوان در گلو و خار در چشم به خلافت رسید، اما آتش بغض کسانی که وجودشان سراسر بغض و کینه از علی (علیه السلام) بود شعله ‌ورتر شد. یکی از این افراد عایشه است که پس از به خلافت رسیدن علی (علیه السلام) شروع به مخالفت با حکومت نوپای آن حضرت کرد؛ او کسی است که وقتی خبر شهادت امام علی (علیه السلام) را شنید به سجده افتاد و نام غلامش را از شدت حب به قاتل حضرت علی (علیه السلام)، عبدالرحمن گذاشت. (۶)
 
زیاده‌خواهی و خیانت طلحه
طلحه و زبیر بعد از بیعت کردن خدمت امیر المومنین (علیه السلام) آمدند و گفتند: «ای امیرالمومنین! شما می‌دانی ما را در مدینه و زیادی عیال ما را و عطائی که به ما می‌کنی کفاف خرج ما را نمی‌کند. مقداری به ما عطا کن که ما را کفایت کند.» امیرالمومنین  (علیه السلام) فرمودند: «به سوی مردم بروید، اگر همه مردم راضی شدند که من از حقوق ایشان به شما بدهم این کار را خواهم کرد.» (۷)
این در حالی بود که اموال زبیر عبارت بودند از: یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک خانه در کوفه و یکی در مصر. نقدینه او هنگام مرگش ۵۲ میلیون یا به نقلی ۵۹ میلیون سکه نقره بود (۸). علاوه بر این، او هزار اسب، هزار بنده و هزار کنیز داشت (۹). اموال طلحه نیز به این شرح بود: املاک وی ۳۰ میلیون سکه نقره ارزش داشت. هنگام مرگ نقدینه او ۲۰۰ هزار سکه طلا و ۲۲۰۰۰۰۰ (دو میلیون و دویست هزار) سکه نقره بود. علاوه بر این، ۳۰۰ بار شتر طلا (یا به قول بعضی ۳۰۰ پوست گاو پر از طلا) از وی به جای ماند (۱۰).
لازم به ذکر است، تمام کسانی که صاحب نفوذ بوده و با حکومت غاصبان برخوردی نداشتند از بیت‌المال به این نحو استفاده می‌کردند این درحالی است که سهم امام علی (علیه السلام) از بیت المال به تعبیر خود ایشان به اندازه شیری بود که بعد از دوشیدن شتر، سهم بچه شتر می‌شود. (۱۱) ابن ابی الحدید می‌گوید عثمان در هنگام محاصره می‌گفت: وای از دست آن پسر حضرمی (طلحه)، چه قطعه‌های طلا که به او دادم و او حال می‌خواهد خون مرا بریزد و مردم را به کشتن من وا می‌دارد.
شاید عدم موافقت حضرت با این نوع درخواست‌های طلحه و زبیر باعث خروج آنها و بهانه‌ای برای شکستن بیعت بود. به هر حال، طلحه عمارت یمن را از علی (علیه السلام) مطالبه کرد و امیرالمومنین (علیه السلام) در این خصوص ‌فرمودند: «طلحه و زبیر از روی اختیار خود بیعت کردند …. و طلحه یمن را درخواست می‌کرد و زبیر عراق را امید داشت هنگامی که فهمیدند که من ایشان را به ولایت یمن و عراق در نمی‌آورم هر دو از من اجازه عمره گرفتند اما اراده مکر و فریب داشتند و به سمت عایشه رفتند ….» (۱۲)
 
قاتلان عثمان که خون‌خواهان او شدند
طلحه که از عاملان اصلی قتل عثمان بود و عایشه که فتوا بر قتل خلیفه سوم داده بود و بارها و بارها مردم را تشویق به قتل عثمان کرده بودند، علم خونخواهی عثمان را برداشتند. طلحه به طمع خلافت و عایشه برای پشتیبانی از طلحه و رساندن او بر اریکه قدرت بر امیرالمومنین (علیه السلام) خروج کردند و جنگ جمل را به راه انداختند.
جمل اولین جنگ میان مسلمانان بود که به طمع خلافت به راه افتاد و عجیب ‌تر این‌که، قاتلان عثمان به خونخواهی عثمان بلند شدند. این در حالی بود که ایشان ولی دم عثمان نیز نبودند و هزاران نفر از مسلمانان را در این جنگ به کام مرگ فرستادند، در بصره مرتکب جنایات بسیار شدند و به افراد سرشناس برای جنگ با علی (علیه السلام) و خونخواهی عثمان نامه نوشتند اما سرانجام شکست خوردند و لکه ننگی برای خود تا به ابد ایجاد کردند. طلحه در این جنگ جان سپرد.
 
قتل طلحه توسط مروان بن حکم در جنگ جمل
در کارزار جمل، امیرالمومنین طلحه را خواست و به او فرمود: آیا نشنیدی از رسول خدا (ص) که می‌فرمود: خدایا با دوست علی دوست باش و با دشمن علی دشمن باش؟ طلحه گفت: اللهم نعم. امام فرمود: اگر این را شنیدی چرا به جنگ با من آمدی؟ طلحه گفت: با تو نخواهم جنگید. در این هنگام، مروان حکم به خونخواهی عثمان از پشت به طلحه تیر زد و او را کشت (۱۳). طبری نقل کرده است که مروان بن حکم در جنگ جمل طلحه را با تیرى هدف قرار داد و کشت و بارها مى‏گفت من انتقام عثمان را گرفتم. در نقلی دیگر، مروان تیری به طلحه زد و او را کشت و خطاب به ابان بن عثمان گفت که بعضی از قاتلین پدرت را کفایت کردم. (۱۴)
 
طلحه از ترس متهم شدن به قتل عثمان برای خون‌خواهی او شورش کرد
این جنگ در ظاهر برای خونخواهی عثمان بود ولی واضح است که در حقیقت، طمع در خلافت و کشمکش بین بنی‌امیه و بنی‌تمیم و بغض این دو گروه با امیرالمومنین (علیه السلام) بود که سبب تحقق این فتنه شد. در این باره امیرالمومنین (علیه السلام) می‌فرمایند: به خدا سوگند! طلحه بن‏ عبیدالله براى خونخواهى عثمان شورش نکرد، جز اینکه مى‏ترسید خون عثمان از او مطالبه شود؛ زیرا او خود متهم به قتل عثمان است که در میان مردم از او حریص‏تر بر قتل عثمان یافت نمى‏شد. براى اینکه مردم را دچار شک و تردید کند، دست به این‌گونه ادعاهاى دروغین زد.
سوگند به خدا! لازم بود طلحه نسبت به عثمان یکى از سه راه‌حل را انجام مى‏داد که نداد: اگر پسر عفّان، ستم‌کار بود چنانکه طلحه مى‏اندیشید، سزاوار بود با قاتلان عثمان همکارى مى‏کرد و از یاران عثمان دورى مى‏گزید یا اگر عثمان مظلوم بود مى‏بایست از کشته شدن او جلوگیرى مى‏کرد و نسبت به کارهاى عثمان عذرهاى موجه و عموم‌پسندى را طرح مى‏کرد (تا خشم مردم فرو نشیند) و اگر نسبت به امور عثمان شک و تردید داشت خوب بود که از مردم خشمگین کناره مى‏گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وا مى‏گذاشت. اما او هیچ کدام از سه راه‌حل را انجام نداد و به کارى دست زد که دلیل روشنى براى انجام آن نداشت و عذرهایى آورد که مردم ‌پسند نیست.» (۱۵)
در این نقل، امام (علیه السلام) پاسخی بسیار جالب به ادعای خونخواهی طلحه می‌دهند که او از ترس اینکه متهم به این قتل شود شخصی دیگر را به عنوان قاتل معرفی می‌کند و به خونخواهی دست می‌زند. به هر صورت، نقل دیگری از عایشه رسیده که بسیار تکان‌دهنده است و واقعیت پشت پرده را برای اهل انصاف روشن می‌کند.
 
فتنه ‌ای که عایشه به بهانه خون‌ خواهی عثمان بر پا کرد
عایشه قبل از اینکه بشنود امیرالمومنین(علیه السلام) به خلافت رسیده‌اند از خبر مرگ عثمان شاد بود و دوست داشت طلحه به خلافت برسد. نقل کرده‌اند که عایشه از خبر قتل عثمان خوشحال شد و گفت: اعمالش او را کشت؛ به درستی که او کتاب خدا را آتش زد و سنت پیامبر را میراند، خداوند او را کشت. سپس پرسید: با چه کسی بیعت کردند؟ در جوابش گفته شد که وقتی من از مدینه خارج شدم کلید در‌های بیت‌المال در دست طلحه بود، بی شک مردم با او بیعت می‌کنند.
سپس در راه عبید بن ام کلاب را دید و از او پرسید چه خبر؟ گفت: عثمان کشته شد. عایشه گفت: «آیا نعثل کشته شد؟ گفت: آری نعثل کشته شد. عایشه گفت: قصه عثمان را برای من نقل کن. عبید بن ام کلاب گفت: وقتی مردم خانه عثمان را محاصره کردند و طلحه بن عبیدالله دید که پیروز می‌شود و کلید‌های خزائن و بیت‌المال را به دست آورد آماده شد که با او بیعت کنند. زمانی که عثمان کشته شد مردم متمایل به علی (علیه السلام) شدند و و با او بیعت کردند و کسی متوجه طلحه نشد، گمان می‌کردم بین طلحه و زبیر و علی (علیه السلام) درباره خلافت مشاجره‌ای صورت پذیرد.
مالک اشتر به طلحه گفت برو و با علی بیعت کن و با چشم خود دیدم که طلحه و زبیر با علی (علیه السلام) بیعت کردند. سپس علی (علیه السلام) بر منبر رفت و خطبه‌ای خواند و مردم در آن روز بر بالای منبر با او بیعت کردند و در فردای آن روز نیز مردم با او بیعت کردند و در روز سوم از مدینه خارج شدم. عایشه گفت: ‌ای برادر! تو خود دیدی که طلحه با علی بیعت کرد؟ راوی گفت: بله به خدا سوگند چیزی نگفتم جز آنچه که دیدم؛ طلحه و زبیر اولین بیعت کنندگان با علی (علیه السلام) بودند.
عایشه گفت:  انالله! به خدا قسم از این مرد (علی (علیه السلام))کراهت دارم، علی خلافت را غصب کرد! و خلیفه الله! مظلوم کشته شد، مرا به سوی مکه برگردانید. عبید بن ام کلاب می‌گوید همراه با عایشه به سمت مکه همراه شدم، در مسیر عایشه به من گفت: من گمان نمی‌کردم که مردم از طلحه عدول کنند با آن سختی که او در جنگ احد متحمل شد. گفتم: کسی را که با او بیعت کردند سختی و بلایی شدیدتر از طلحه در احد تحمل کرده است.
عایشه گفت: ‌ای برادر بنی بکر! هنگامی که داخل مکه شدیم و مردم پرسیدند چرا عایشه برگشت به مردم بگو به خاطر قیام برای خونخواهی عثمان و طلب خون او. علی بن منیه نزد عایشه آمد و گفت: خلیفه‌ای کشته شد که تو بر قتلش مردم را تشویق می‌کردی. عایشه در جواب گفت: برئت إلى الله من قاتله؛ من بری هستم از قاتلش! و به مسجد رفت و از قاتل عثمان اظهار برائت و بیزاری کرد.
یادآوری این نکته ضروریست که عایشه وقتی یقین کرد که عثمان کشته خواهد شد مدینه را به قصد انجام حج عمره ترک کرد و اصرار عثمان و مروان نیز مانع از عوض شدن تصمیم او نشد. در راه بازگشت به مدینه به خیال اینکه طلحه به خلافت رسیده از جریانات مدینه مطلع شده و به مکه بازگشت. به هرحال، عایشه همواره نسبت به علی (علیه السلام) بغض و کینه داشت. (۱۶)
 
طلحه و زبیر و عایشه هیچ‌گاه توبه نکردند
با این نقل و آنچه که گذشت واضح شد که عایشه ابتدا به طمع به خلافت رساندن طلحه بر قتل عثمان تحریض و تشویق می‌کرد و طلحه نیز با آرزوی خلافت، خانه عثمان را محاصره کرد و اصرار بر قتلش نمود. آنها پس از آنکه به مرادشان نرسیدند بر علیه علی بن ابیطالب(علیه السلام) که هم خلیفه منصوص پیامبر(ص) بود و هم اجماع امت بر خلافت وی واقع شده بود شوریدند و هیچ‌گاه از این کار خویش توبه نکردند. هر چند، بعضی مصر هستند که بگویند طلحه و زبیر که بر امام و خلیفه زمان خویش خروج کرده‌اند در هنگام مرگ توبه کرده‌اند.
بی شک، کسانی که اصرار بر توبه کردن طلحه و زبیر دارند پذیرفته‌اند که اعمال و افعال ایشان خلاف تقوی و عدالت و درحقیقت جنایتی بزرگ است و برای خدشه دار نشدن نظریه سست عدالت صحابی ادعای توبه ایشان را پیش کشیدند. شیخ مفید رحمه الله می‌فرماید: طلحه و زبیر کشته شدند در حالی که هر دو مصمم بر جنگ با امیرالمومنان و باقی بر فسق بودند و هرکس ادعای غیر از این را بکند باطل است و ادعای علم غیب است.
ابن شهر آشوب می‌نویسد: اگر طلحه و زبیر از توبه کنندگان بودند توبه ایشان این بود که در میان قوم می‌ایستادند و با صدای بلند اقرار به ظلم و تعدی خویش می‌کردند سپس به سمت امام می‌رفتند و دست در دست او می‌نهادند و بیعت می‌کردند. در حالی که زبیر در اول کار محارب بود و سپس جنگ را رها کرد و حکم طلحه شدیدتر است؛ چرا که مروان او را در معرکه کشت در حالی که او مصر بر قتال با علی (علیه السلام) بود. (۱۷)
 
سخن علی (علیه السلام) با جنازه طلحه
بعد از فروکش کردن آتش جنگ، امیرالمومنین(علیه السلام) به جنازه طلحه برخورد کردند و فرمودند: این شکننده بیعت و ایجاد کننده فتنه در امت و دعوت کننده به کشتن من و کشتن عترت من است. سپس امر فرمودند که طلحه را بنشانید، طلحه را نشاندند و امیرالمومنین(علیه السلام) به او فرمودند: ‌ای طلحه! من آنچه را که نزد پروردگارم بود حق یافتم آیا آنچه را که پروردگارت وعده داده بود حق یافتی؟
بعضی به حضرت گفتند با طلحه بعد از قتلش سخن می‌گویی؟ در جواب فرمود: به خدا سوگند! کلام مرا می‌شنود، همچنان‌که کشتگان در چاه بدر کلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) را می‌شنیدند. (۱۸) به هر حال، طلحه کشته شد در حالی که بر دو خلیفه‌ای که با آنها بیعت کرده بود خروج کرد. آیا عقل قبول می‌کند که هم عثمان که مقتول است در بهشت باشد هم طلحه که قاتل است؟

چرا عدالت صحابی ادعای باطلی است؟
علامه امینی می‌نویسد: پنجاه حدیث درست است که طلحه و زبیر اساس فتنه بر علیه عثمان هستند و آن دو هیچ ابایی از ریختن خون عثمان نداشتند. طلحه مانع از رسیدن آب به عثمان شد و او جواب سلام عثمان را نمی‌داد و از دفنش سه روز ممانعت کرد و هر کس که اراده دفن عثمان را داشت دستور به سنگ‌باران کردنش می‌داد. او حتی به این هم راضی نشد تا اینکه او را در قبرستان یهود دفن کرد. آیا بعد از این نقل‌های تاریخی جایی برای عدالت صحابی می‌ماند؟ (۱۹)
به راستی، کسانی که امروز به قاتلان عثمان دشنام می‌دهند و قاتلین او را لعن می‌کنند چگونه اعتقاد دارند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) به طلحه و زبیر بشارت بهشت داده است؟ چگونه خداوند به طلحه و علی (علیه السلام) بشارت بهشت داده است در حالی که جنگ جمل، از خونین‌ترین جنگ‌ها بود؟ چگونه می‌توان گفت که عایشه در بهشت است به دلیل اینکه فقط و فقط از زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) است؛ اگرچه باعث قتل هزاران نفر از مسلمین شده است؟ جواب یک جمله بیشتر نیست: شما حق ندارید درباره صحابی سخنی بگویید چون همگی عادل بوده‌اند. آیا عقل سلیم و وجدان پاک این جواب را بر می‌تابد؟ آیا این پاسخ، بستن راه تحقیق نیست؟
به هرحال، بررسی دقیق تاریخ، باطل بودن بسیاری از اعتقاداتی که گروهی برآن پا فشاری می‌کنند را آشکار می‌سازد. بررسی گذشتگان باعث می‌شود که در بعضی عقاید مثل اعتقاد به عدالت تمام صحابی یا افسانه عشره مبشره تجدیدنظر شود؛ هر چند که بعضی برخلاف حکم عقل مانع از بررسی احوال گذشتگان شوند.
——————————————————————
پی‌نوشت‌ها:
۱٫ الکافئه فی إبطال توبه الخاطئه ۱۳، الفصل الأول فی موقف طلحه و الزبیر من عثمان و بیعتهما مع علی (ع) و نکثها.
۲٫ الکافئه فی إبطال توبه الخاطئه، ص ۱۳٫
۳٫ المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام، ۴۱۸، مناشدته ع مع الخوارج، ص ۳۸۹٫
۴٫ شرح الأخبار، القاضی النعمان المغربی، ج ۱، ص ۴۰۳ – ۴۰۴٫
۵٫ الفصول المختاره، الشریف المرتضى، ص ۲۲۷ – ۲۲۸٫
۶٫ الجمل، ضامن بن شدقم المدنی، ص ۲۶ – ۲۷٫
۷٫ الکافئه فی إبطال توبه الخاطئه، ص ۱۳٫
۸٫ بخاری کتاب جهاد، ج ۵، ص۱۴۵، به نقل از پس از غروب، ص ۳۳۳٫
۹٫ بخاری، کتاب جهاد، ج ۵، ص ۱۴۵، به نقل از پس از غروب، ص۳۳۳٫
۱۰٫ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۳۴ و العقد الفرید، ج ۲، ۲۸۳٫
۱۱٫ نهج البلاغه، خطبه ۷۷٫
۱۲٫ المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام، ۴۱۸، مناشدته ع مع الخوارج، ص ۳۸۹٫
۱۳٫ شرح الأخبار، القاضی النعمان المغربی، ج ۱، ص ۴۰۲ – ۴۰۳٫
۱۴٫ مناقب أهل البیت (ع)، المولى حیدر الشیروانی، ص ۳۷۴٫
۱۵٫ نهج البلاغه، ترجمه دشتى، ۳۳۱ ، ویژگى‏هاى امام على علیه السلام، ص ۳۳۱٫
۱۶٫ الجمل، ضامن بن شدقم المدنی،ص ۲۰ – ۲۵٫
۱۷٫ الاستغاثه، ص ۲۰۵٫
۱۸٫ الکافئه فی إبطال توبه الخاطئه، ۲۶، الفصل الثانی فی حرب الجمل.
۱۹٫ الغدیر، الشیخ الأمینی، ج ۹، ص ۱۰۹ – ۱۱۰
منبع : ریحانه النبی

سامانه نجم