تصریح به امامت امام موسی ابن جعفر علیه السلام
عيون اخبار الرضا- ج 1 ص 23- يزيد بن سليط زيدى گفت در راه مكه با گروهى خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيديم، عرض كردم پدر و مادرم فدايت، شما پيشوايان پاك نهاد هستيد هيچ كس را از مرگ گريزى نيست مرا مفتخر بشناختن امام بعد از خود بنما تا ببازماندگان خود سفارش كنم
فرمود: بسيار خوب اينها فرزندان منند اين (اشاره بموسى بن جعفر نمود) سرور آنها است او گنجينه علم و درك و معرفت است در مورد آنچه مردم نياز داشته باشند و در اختلافات دينى او داراى امتياز حسن خلق و خوش معاشرتى است و يكى از درهاى بين مردم و خداست، در او يك امتياز ديگرى است كه از همه اينها بهتر است
پدرم گفت: آقا بفرمائيد آن امتياز چيست؟ فرمود از او بوجود مىآيد فريادرس و پناه اين امت و گنجينه علم و نور و درك و حكمت، بهترين فرزندى است كه سبب جلوگيرى از خونريزى مىشود و اختلاف بوسيله او رفع ميگردد باعث اتحاد و اجتماع مىشود. خدا بوسيله او برهنگان را ميپوشاند و گرسنگان را سير ميكند و وحشتزدهها ايمن ميشوند سبب نزول باران ميگردد بهترين موجودى است كه خداوند فاميل او را قبل از بالغ شدن او بشارت ميدهد. رهنماى مردم است سخنش حكمت و خاموشى او علم است، جوابگوى تمام مسائل اختلافى مردم است پدرم گفت: آقا مگر بعد از خود فرزندى خواهد داشت فرمود بلى ديگر دنباله سخن خود را قطع نمود
يزيد گفت بعدها خدمت موسى بن جعفر عليه السّلام رسيده گفتم: پدر و مادرم فدايت مايلم همان طور كه پدرت از جانشين خود مرا مطلع نمود شما نيز مرا مفتخر بشناسائى جانشين بگردانى فرمود: زمان پدرم مثل حالا نبود. گفتم: لعنت خدا بر كسى باد كه بهمين مقدار از فرمايش شما قانع شود امام خنديد سپس فرمود
ابو عماره وقتى از منزل خود خارج شدم در ظاهر وصيت بتمام فرزندانم نمودم و آنها را با فرزندم علي شريك كردم ولى وصيت امامت را پنهانى باو كردم
پيغمبر اكرم و امير المؤمنين عليهما السّلام را در خواب ديدم كه در دست خود انگشترى با شمشير و عصا و كتاب و عمامهاى داشتند عرضكردم اينها چيست
فرمود: عمامه سلطنت خداست و شمشير عزت او، اما كتاب نور خداى بزرگ است، عصا نيروى خداست، انگشتر مجموع اين امور است.
سپس پيامبر اكرم فرمود: امامت متعلق بفرزندت على است. بعد بمن فرمود يزيد اين جريان را بعنوان امانت در اختيار تو ميگذارم مبادا بهر كس كه رسيدى بگوئى مگر كسى كه آراسته بزيور عقل يا مؤمنى آزموده يا شخصى پاكنهاد باشد كفران نعمت خدا را نكنى اگر ترا بعنوان گواه بر اين مطلب خواستند گواهى بده خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها خداوند دستور ميدهد امانتها را بكسانى كه صاحب آن هستند و شايستگى دارند بسپاريد. نساء آيه 58. باز ميفرمايد: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ چه كسى ستمكارتر از كسى است كه شهادت خدا را كه نزد او است پنهان كند بقره آيه 140
عرضكردم بخدا هرگز چنين كارى نميكنم. فرمود: پيغمبر اكرم شروع كرد به تعريف كردن از فرزندم و فرمود: فرزندت على بنور خدا مىبيند و به راهنمائى او درك ميكند و بعلم خدا سخن ميگويد اشتباهى از او سر نميزند عالم است از نادانى فاصله دارد گنجينهاى از دانش و داورى است تو بزودى از او جدا خواهى شد چارهاى نيست، وقتى از اين سفر برگشتى خود را آماده كن و هر چهمايلى انجام ده كه از دنيا خواهى رفت ، فرزندانت را جمع كن و خدا را گواه بر آنها بگير خدا كافى است
فرمود: يزيد مرا امسال ميگيرند پسرم على كه هم نام با على بن ابى طالب و على بن الحسين است داراى درك و دانش على و نصرت و رداى او است و نبايد تا چهار سال پس از هارون الرشيد سخن بگويد بعد از چهار سال هر چه ميخواهى از او بپرس جوابت را انشا اللَّه خواهد داد
بصائر: فيض بن مختار در يك حديث طولانى راجع بامامت موسى بن جعفر عليه السّلام گفت، امام صادق فرمود: اين فرزندم امام تو است از جاى حركت كن و بمقام او اقرار نما حركت كرده دست و سرش را بوسيدم و دعا برايش كردم. امام صادق فرمود: ولى اجازه داده نشده كه آشكارا دعوت كند
عرض كردم: فدايت شوم من بكسى بگويم؟ فرمود بزن و فرزند و دوستانت و همسفرت بگو در آن سفر زن و فرزندم همراهم بودند. يونس بن ضبيان نيز از رفقاى من بود وقتى جريان را گفتم خداى را بر اين نعمت سپاسگزارى كردند ولى يونس كه مردى عجول بود گفت نه من بايد از خود حضرت صادق بشنوم. از منزل خارج شد تا پيش امام برود منهم از پى او رفتم همين كه رسيدم بدرب خانه كه يونس جلوتر وارد شده بود، فرمود يونس جريان همان طورى است كه فيض برايت نقل كرده مطلب را داشته باش، عرضكرد: بچشم آقا.
كمال الدين: ابراهيم كرخى گفت: خدمت حضرت صادق رسيدم آنجا نشسته بودم كه حضرت موسى بن جعفر وارد شد، پسر بچهاى بود از جاى حركت كرده او را بوسيدم و نشستم امام صادق فرمود ابراهيم اين پسرم امام تو است بعد از من گروهى در باره شناسائى او گمراه ميشوند و گروهى به سعادت ميرسند خداوند قاتلان او را لعنت كند و عذابش را دو چندان نمايد از اين فرزندم پسرى بوجود مىآيد كه بهترين فرد روى زمين است هم نام با جد بزرگوارش و وارث علم و احكام و فضائل اوست گنجينه امامت و حكمت است او را ستمگرى از فلان خانواده ميكشد پس از وقايع شنيدنى بواسطه حسادت خداوند خواسته خود را اجرا مىكند گر چه كافران مايل نباشند از نژاد او بقيه دوازده امامى كه خداوند آنها را بلطف خويش امتياز بخشيد و در فردوس برين جاى دارند خارج ميكند كسى كه اقرار بدوازدهمى داشته باشد مانند كسى است كه با شمشير برهنه دفاع از پيغمبر اكرم نمايد.
گفت در اين موقع يكى از غلامان بنى اميه وارد شد سخن امام قطع گرديد يازده مرتبه خدمت آن جناب رسيدم تا شايد دنباله فرمايش خود را تكميل كند ولى ممكن نشد، دو سال بعد خدمت آن آقا نشسته بودم فرمود: «يا ابراهيم هو المفرج الكرب عن شيعته بعد ضنك شديد و بلاء طويل و جزع و خوف طوبى لمن ادرك ذلك الزمان، حسبك يا ابراهيم».
ابراهيم، او برطرفكننده ناراحتى است از شيعيانش پس از گرفتارى شديد و بلاى طولانى و ترس و اندوه زياد خوشا بحال كسى كه آن زمان را درك كند، همين قدر ترا كافى است ابراهيم! آنقدر خوشحال شدم كه سابقه نداشت
برگرفته ازکتاب زندگانى حضرت امام موسى كاظم(علیه السلام)، ترجمه بحار الأنوار ،ص:12و13