اعتدال به معني ميانه روي و ميانه است و در مقابل، انحراف از اعتدال گرايش به فزونتر است که افراط يا اسراف گفته ميشود و گرايش به کمتر که تفريط خوانده ميشود.(1)
گر همي خواهي که گيرد کار نور معتدل مي باش در خيرالامور(2)
در قرآن کريم اين اصل، وجه تمايز مسلمانان با ساير فرق و اديان و سبب برتري آنها دانسته شده است؛
«همان گونه که قبله شما قبلهاي ميانه است، شما را نيز امتي ميانه قرار داديم. (در حد اعتدال ميان افراط و تفريط.) تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر نيز بر شما گواه باشد.»(3)
در مکتب انسانساز اسلام ميانهروي همواره در رأس امور قرار دارد. از حرام بودن طلا بر مرد و استفاده نکردن زياد زنان از طلا «در حد اعتدال» و نهي از استفاده ظروف طلا و نقره و به کار نبردن ابريشم خالص و يا طلابافت براي کفن مرده ملاحظه ميشود که اسلام بر شخصيت الهي انسان تأکيد دارد و سفارش ميکند حتي جسم انسان را با احترام بايد غسل داد و کفن کرد و دفن نمود، ولي بر خلاف برخي مکاتب با دفن اشياء گران قيمت همراه ميت مخالف است.(4)
اعتدال همان صراط مستقيم در سوره حمد است و با مزاج انسان سازگار است.
«تبذير مکن. زيرا تبذير کنندگان برادران شيطانند و شيطان به پروردگارش بسيار کفر ورزيده است.»(5)
اعتدال در مکتب تشيع
در عقايد اسلامي، غلو، شرک، جبر، تفويض، تشبيه و ساير عقايد افراطي جايي ندارد و اين در حالي است که مسلمانان از زمان امام باقر عليه السلام از ميدان جنگ و لشگرکشي با دشمنان متوجه فتح دروازههاي علم و فرهنگ شدند. افکار جبريه که به اشاعره نسبت داده ميشود و جبرگرايي و ارجاء که به وسيله بنياميه براي توجيه حکومت خود به وجود آمده بود از جمله افکار افراطي آن زمان بود. در اين ميان برخي شيعيان که در عشق اهلبيت افکار افراطي داشتند، نيز با برخورد شديد امامان معصوم عليهمالسلام مواجه ميشدند.
«گروهي از بنيهاشم و ساير شيعيان خدمت امام باقر عليه السلام رسيدند. امام به آنها فرمودند: بپرهيزيد از شيعيان غالي آل محمد و ميانه روي پيشه کنيد که زيادهروها و غلات به شما برگردند و عقب مانده و تالي نيز به شما برسد. عرض کردند: غالي کيست؟ فرمود: کسي است که درباره ما مقامي معتقد است که ما خود آن مقام را براي خويش قائل نيستيم. گفتند: عقب مانده و تالي کيست؟ فرمود: کسي است که به دنبال خير و نيکي است و اين پيگيري او موجب افزايش خير برايش ميشود. قسم به خدا بين ما و خداوند قرابتي نيست و نه ما به خدا حجتي داريم و نميتوان به خدا نزديک شد مگر با اطاعت. هر کس از شما مطيع خدا باشد و عمل به دستور او نمايد ولايت ما برايش سودمند است و هر کس معصيت خدا را نمايد ولايت ما او را سودي نخواهد بخشيد.(6)
اعتدال در علم آموزي
امام باقر و امام صادق عليهماالسلام بنيانگذاران دانشگاه اهل البيت هستند که حدود شش هزار رساله علمي از فارغ التحصيلان آن به ثبت رسيده است.
ايشان در علم آموزي مردم را به طريق صحيح رهنمون ميکردند و ميفرمودند: «علم سلاحي است عليه دشمنان.» در عين حال به ممنوعيت سوء استفاده از دانش اذعان داشتند و ميفرمودند: کسي که با انگيزهاي نادرست به دانش دست يافته باشد هر چند از عهدهکاري برآيد، از نظر روحي شايستگي تصدي امور و رياست را ندارد.
امام باقر عليه السلام با آن که همواره مومنين را به کسب علم دعوت مينمودند، ولي همواره سفارش ميکردند که: خداوند متعال از قيل و قال و تباه نمودن مال و زياد سوال کردن نهي مينمايد، زيرا هر انساني ظرفيت تحمل پاسخ برخي سوالات را ندارد. (7)
امام باقر عليه السلام نه فقط در علوم اسلامي شهره آفاق بود، بلکه داراي شخصيتي عظيم در ساير علوم بودند.
معيار اعتدال قرب الهي است
در زمان امام باقر عليه السلام روميان بر سکههاي خود نقش صليب را حک کرده بودند و به سبب رواج اين سکهها ميان مسلمانان عقايد مسيحيت و تثليث رواج يافته بود(8) هنگامي که عبدالملک خليفه اموي کوشيد تا علامات مسيحيان را از روي سکهها محو کند، امپراطور رم تهديد کرد که در اين صورت دستور خواهد داد، روميان بر روي سکهها دشنام بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را حک نمايند. عبدالملک از امام باقر عليه السلام ياري خواست. امام با آشنا کردن مسلمانان به صنعت ضرب سکه و روش تهيه آن جامعه اسلامي را از سکههاي رمي بينياز کرد.(9)
ملاحظه ميکنيد که ايشان حتي در برخورد با غاصبان، در حق امامت نيز رعايت ميانهروي را مينمودند و مصلحت جامعه اسلامي را بر حق مسلم خويش مقدم ميداشتند.
امام عليه السلام ميفرمودند: «مومن نسبت به خداوند نه وصل است و نه قطع است.»
نه وصل است که خدا باشد و نه از او قطع است که غير خدا و از او جدا باشد. و هر چه قضاي الهي باشد خير مومن در آن است.
ايشان همواره مومنان را سفارش مينمودند که تمام امور را با ملاک الهي بسنجند و در هر مورد رضاي الهي را در نظر بگيرد. چرا که اگر انسان هر مسئلهاي را با عقل خويش بر اساس خوبي و بدي آن بسنجد به خطا رفته و از دامنه اعتدال خارج ميگردد.
ايشان ميفرمودند: «اگر بر تو ظلم کردند، تو ظلم نکن. اگر به تو خيانت کردند، تو خيانت نکن. و اگر از تو تعريف کردند، خوشحال نشو. اگر از تو بدگويي کردند، ناراحت نشو. دقت کن در مورد حرفي که دربارهات گفتهاند. اگر آنچه گفتهاند، در خود مييابي خشم تو بر يک واقعيت موجب افتادنت از نظر خدا ميشود که اين بزرگتر است از ترسي که از افتادن از چشم مردم داري. و اگر خلاف گفته آنها هستي ثوابي به دست آوردهاي، بدون آن که در کسب اين ثواب بدن خود را به رنج بياندازي. کساني که وقتي خشمگين ميشوند ستم نميکنند و وقتي خوشحالند، اسراف و زيادهروي ندارند باعث برکت براي اطرافيانند.
و نيز فرمودهاند: «سه چيز است که در هر شخصي باشد، ايمان به خدا در او کامل است:
1- کسي که وقتي خشنود است اين خشنودي او را داخل کار باطل نکند.
2- وقتي خشم گرفت، خشمش او را از حق خارج ننمايد.
3- وقتي قدرت يافت، بيشتر از حق خود برندارد.» (10)
اعتدال در خانواده
گروهي از مردم آنچنان دلبسته به فرزند و زندگي هستند که همه قوانين و ارزشهاي ديني و اجتماعي را فداي آنان ميکنند و دستهاي چنان دچار جهالت گشتهاند که محبت به خدا را مستلزم بيمهري به غير خدا ميدانند.
يکي از اموري که در عواطف انساني ممکن است به سهولت جنبه افراطي به خود بگيرد، محبت است. محبت اگر چه کاملاً پاک و بي آلايش باشد، سبب اشتغال فکري ميشود و فراغت دل را که لازمه ذکر خداست، از بين ميبرد. محبتهاي پاک و بي آلايش گاه با دخالتهاي شيطاني رو به تزايد مينهد و روح انسان را تسخير ميکند.
انسان بايد در همه احوال مراقب باشد، تا از هرگونه افراط و يا تفريط در محبت و علاقه جلوگيري به عمل آورد. به طور کلي در ارزيابي محبت ميتوان به يک ملاک کلي توجه داشت و آن اين که آيا محبت موجب تقويت توجه انسان به خدا شده و محبت الهي را در دل تقويت مينمايد و يا با ايجاد حواسپرتي و يا هر اثر ديگري انسان را از توجه به خدا و انجام وظايف الهي باز ميدارد. (11)
نکتهاي که در محبت به اطرافيان مخصوصاً فرزندان بايد در نظر داشت رعايت اعتدال است. محبت بيش از حد به فرزندان ميتواند به گستاخي و سوء استفاده کودکان و تباهي آنها بيانجامد و از سوي ديگر خردهگيري بيش از حد ميتواند زمينه سرپيچي و سرکشي را فراهم آورد.
امام باقر عليه السلام در اين باره فرمودهاند: «بدترين پدران کساني هستند که در نيکي به فرزندان خود افراط ميکنند و بيش از حد به آنان مهر ميورزند.» (12)
سعدي نيز با الهام از آموزههاي اسلام به ميانهروي تأکيد ميورزد:
«درشتي نگيرد خردمند پيش نه سستي که ناقص کند قدر خويش»
«نه مر خويشتن را فزوني نهد نه يکباره تن در مذلت نهد» (13)
عدهاي خدمت امام باقر عليه السلام مشرف شدند. فرزند آن حضرت در بستر بيماري بود. جماعت آثار غم و اندوه را در چهره امام مشاهده ميکردند. لحظاتي بعد آن کودک بيمار مُرد ولي با تعجب بسيار ديدند که از شدت اندوه، در صورت حضرت کاسته شده است. مردم عرض کردند: فداي تو شويم، از آن حالي که در شما مشاهده کرديم، ترسيديم، که اگر اتفاقي روي دهد حال شما دگرگون شود و موجب ناراحتي ما شود. حضرت فرمودند: به درستي ما دوست ميداريم که عاقبت آن چيزي نصيب ما شود که ما دوست داريم اما زماني که مشيت الهي بر چيزي قرار گيرد ما راضي به رضاي او هستيم.(14)
قرآن مجيد هم در اين باره ميفرمايد:
«هرگز به آنچه از دست شما ميرود دلتنگ نگرديد و به آنچه به شما ميرسد دلشاد نشويد.»(15)
امام باقر عليه السلام همواره به رعايت حقوق و نيازهاي روحي همسر توجه خاص داشتند. حتي خود را براي همسرشان ميآراستند. آن حضرت حتي به القاي ايدههاي خويش و تحميل آن به همسرانشان به شخصيت انساني آنها توجه داشتند و نهايت ميانه روي و تساهل را به کار ميبستند. از حسن زيات بصري روايت شده است که:
«روزي به نزد امام باقر عليه السلام که در منزل همسرشان بودند براي در ميان گذاشتن مسائلي رفتيم و ايشان را در اتاقي زيبا با لباسهاي مرتب و رنگين يافتيم. فرداي آن روز که به ديدار ايشان در خانه خودشان رفتيم، امام را با لباسهاي خشن و اتاقي مفروش به حصير ديديم. علت را جويا شديم. امام فرمودند:
«اتاقي که ديشب ديديد، اتاق همسرم بود که همراه آن وسايل و امکانات به او تعلق داشت و با خود جهيزيه آورده و من هم به احترام او خود را آراسته بودم.»(16)
آنچه از اين حديث استفاده ميشود اين که امام باقر عليه السلام در قلمرو اعمال فردي خود از تجمل پرهيز دارد ولي در زندگي خانوادگي نهايت اعتدال را به کار ميگيرد.
همچنين: «ترس از خدا در پنهان و آشکار و ميانه روي در فقر و ثروت نجات بخش انسان است.»(17)
پينوشتها:
1- فرهنگ فارسي- عميد.
2- مصيبت نامه- عطار نيشابوري.
3- قرآن مجيد- سوره بقره- آيه 43.
4- اسراف- محمد محمدي اشتهاردي.
5- قرآن مجيد- سوره اسراء- آيه 27 و 28.
6- بحارالانوار- علامه مجلسي.
7- شيفتگان مکتب اهل بيت- محمد فوزي.
8- بحارالانوار- علامه مجلسي.
9- شيفتگان مکتب اهل بيت- محمد فوزي.
10- بحارالانوار- علامه مجلسي.
11- اخلاق اسلامي- محمدعلي سادات.
12- الحديث- مرتضي فريد.
13- گلستان سعدي.
14- منتهي الامال- حاج شيخ عباس قمي.
15- قرآن مجيد- سوره حديد- آيه23.
16- بحارالانوار- علامه مجلسي.
17- همان .