این گروه متعصب و پرخاشگر که نقاب تقوا و دینداری بر چهره داشت، با عقاید و باورهای عجیب و دور از منطق خود، همواره برای حکومت نو پای امام علی علیهالسلام دردسر ساز بودند و با فتنه انگیزی های پیدرپی، مشکلات زیادی برسر راه حاکمیتِ اسلام پدید آوردند؛ از این رو امام علیهالسلام که آنها را مردمی کم عقل وآلت دست شیطان میدانست، در مراحل مختلف، برخوردهای متفاوتی با آنان داشت و ضمن بیان نظر صریح اسلام در باره حکمیت و برخی مسایل دیگر، توانست گروهی بی غرض از این بی خردان را از سراشیبی سقوط نجات دهد، ولی دست های دیگر که همچنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار می ورزیدند، درنبردی سخت با سپاهیان اسلام، به هلاکت رسیدند و باقی ماندگان این گروه با هم فکری هم دستان خویش، توطئه قتل امیر مؤمنان علیهالسلام را پی ریزی کردند و متأسفانه دراین توطئه شوم موفق شدند.
به دلیل اهمیت موضوع وماندگاری این افکار پلید درتاریخ اسلام ونیزدورنگه داشتن جامعه اسلامی از این تفکرانحرافی، دراین نوشته تلاش شده است تا ضمن شناسایی فرقه خوارج، خطر فتنه گری ها و نقش آنان در شهادت امام علی علیهالسلام مورد بررسی وتجزیه و تحلیل قرار گیرد.
خوارج در لغت
بررسی دقیق واژگان «خوارج» و «خارجی» در فرهنگ های لغت(2)، نمایانگر این نکته مشترک است که کلمه خوارج از فعل لازم خَرَجَ، یَخْرُجُ، خُرُوجا مشتق شده و به معنای بیرون رفتن است. این کلمه اگر با «عَلی» متعدی شود، دو معنای نزدیک به هم دارد: 1ـ در مقام پیکار و جنگ برآمدن؛ خَرَجَ عَلَیْهِ، أی بَرَزَ لِقِتالِه؛ آماده جنگ شد؛ 2ـ تمرد و شورش؛ خَرَجَتِ الرَّعِیَّةُ عَلَی المَلِک، أی تَمَرَّدتْ؛ ملت علیه شاه طغیان کرد.
معادل فارسی خوارج، واژه «شورشیان» است که از خروج به معنای دوم گرفته شده و مفهوم سرکشی در آن نهفته است؛ بنابراین، شورشیان و مخالفان حاکم وقت را «خارجی» می نامند.
خوارج در اصطلاح
در اصطلاح، خوارج به گروهی از مخالفان کتاب و سنّت اطلاق میشود که در نبرد صفین علیه امام علی علیهالسلام شورش کردند وبا عقایدی مخصوص در «حروراء»(3) ساکن شدند و به علت خروجشان بر امام واجب الإطاعه، اسمِ «خوارج» بر آنها نهاده شد.گروه پرخاشگری که در جنگ صفین، نخست پذیرش حَکَمیت را بر علی علیهالسلام ، خلیفه شرعی و قانونی مسلمانان، تحمیل کردند و سپس با وی به مخالفت برخاستند.
گفتنی است: اگرچه در اصطلاح، از لفظ خوارج، گروهی که در اثنای جنگ صفین بر امام علی علیهالسلام خروج کردند، متبادر میشود، ولی امروزه «اباضیان»(4) را نیز خوارج مینامند.
برخی از عقاید خوارج
خوارج، حضرت علی علیهالسلام را به دلیل پذیرش حکمیت کافر قلمداد نموده و هر فردی را که راضی به این کار بود، از دین بیرون دانستند. آنان خلافت ابوبکر، عمر، نیمه اول خلافت عثمان و تا اواسط حکومت علی علیهالسلام (قبل از پذیرش حکمیت) را باور داشتند و معاویه، عمروعاص و ابوموسی اشعری را نیز تکفیر میکردند.(5) پس از حضرت علی علیهالسلام با خلفای اموی و عباسی نیز مخالفتی شدید داشتند؛ بهخصوص از بنیامیه با دشنامهای زشتی یاد کرده، همواره با آنان درگیر بودند.
این گروه بهدلیل جمود، تحجّر فکری، جهل علمی وجهالت عملی، ناخواسته حکومت را به سوی معاویه سوق دادند و هنگام باز گشت امام علی علیهالسلام از صفیّن، از لشکر آن حضرت جدا شده، با جمعیتی دوازده هزارنفری در حروراء اردو زدند و به راهزنی و فتنه انگیزی روی آوردند.
این گروه به دلیل جمود، تحجّر فکری، جهل علمی وجهالت عملی، ناخواسته حکومت را به سوی معاویه سوق دادند و هنگام باز گشت امام علی علیهالسلام از صفیّن، از لشکر آن حضرت جدا شده، با جمعیتی دوازده هزارنفری در حروراء اردو زدند و به راهزنی و فتنه انگیزی روی آوردند. علی علیهالسلام پیوسته با فرستادن سفیرانی آنها را دعوت به بازگشت مینمود، ولی متأسفانه مؤثر نمی افتاد؛ ازاین رو چاره ای جز درگیری با آنان ندید. به هر روی، فتنه خوارج با اتمام جنگ «نهروان»(6) به ظاهر پایان پذیرفت.
خطر تفکرخارجیگری
خطر فتنهگری آنها در ضربهزدن به اسلام و مسلمانان به اندازهای بود که امام علیهالسلام پس از رویاروییبا آنها وپایان جنگ نهروان، هنگامی که به کوفه بازگشت تا برای نبرد با معاویه آماده شود، در ضمن خطبهای، قاطعیت برخورد با خوارج را مورد تمجید قرارداد و عکس العمل بجا و شجاعانه خود مقابل خوارج را ستود و فرمود:
«أیُّها الناسُ! فَإنّی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَه ولَم یَکُن لِیَجَتَریءَ عَلَیها اَحَدٌ غَیْری بَعدَ أن ماجَ غَیْهَبُها وَاشْتَدَّ کَلَبُها؛(7) ای مردم! این من بودم که چشم فتنه را در آوردم و کسی جز من جرأت چنین کاری را نداشت؛ آنگاه که امواج تاریک فتنه در همه جا گسترده و به آخرین درجه شدت رسیده بود».
پس از پایان نبرد نهروان و نابودی خوارج، یکی از اصحاب به گمان اینکه با کشته شدن خارجیان این جریان و طرز تفکّر برای همیشه پایان پذیرفته است خطاب به امام علیهالسلام عرض کرد: «یا امیرالمؤمنین! هَلَک َ القومُ بأجْمَعهِم؛ همه خوارج هلاک شدند»، ولی حضرت در جواب فرمود: «کَلاّ وَالله إنَّهم نُطَفٌ فی أصلابِ الرِّجال وَ قَراراتِ النِّساء کُلَََّما نَجَمَ مِنْهُم قَرنٌ قُطِعَ حتّی یَکونَ آخِرُهُم لُصُوصا سَلاّبین(8)؛ خیر، به خدا سوگند! چنین نیست؛ آنها نطفههایی در پشت مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان که شاخی از آنها سر برآورد، قطع خواهد شد تا اینکه سرانجامشان به دزدی و راهزنی پیوند خواهد خورد».
ریشه اصلی انحراف خوارج، جهالت، عناد و تندروی بود و این در تمام دورههای تاریخ تداوم دارد؛ بنابراین با کشته شدن چند تن از آنان نباید گمان کرد که کار پایان یافته است، بلکه باید دانست جهالت این گونه افراد همیشه آلتِ دست زیرکان و منافقان قرار میگیرد و از آنها علیه مصالح اسلام بهره برداری میشود و این همان حقیقتی است که درپیش گویی حضرت از آینده شوم آنها کاملاً مشهود است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه ای دیگر،ضمن خبر از تحولات سیاسی مصیبتبار، آینده خوارج را چنین وصف کرده است: «أما إنّکُم سَتَلْقَونَ بَعدی ذُلاً شاملاً و سَیْفا قاطِعا و أثَرةً یَتَّخِذُها الظّالِمون فِیکُم سُنَّةً(9)؛ آگاه باشید! به زودی پس از من خواری و ذلت سراسر وجودتان را فراخواهدگرفت و گرفتار شمشیر بُرّنده خواهیدشد و استبدادی بر شما حکومت خواهدکرد که برای ستمگران سنت و روش خواهد شد».
این پیشگویی امام علیهالسلام ، برای آیندگان روشن شد و دیری نپایید که فردی به نام مَهْلَب بن ابی صُفره در زمان عبدالله بن زبیر و حَجّاج بن یوسف فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت و قتل عام خوارج پرداخت. مَهلَب در پی قتل و غارتگری و ناامنیهایی که خارجیان در سرزمینهای اسلامی به وجود آوردند، در شهرهای تُستَر (شوشتر)، بصره، اهواز، فارس،جرجان (گرگان)، کرمان، سابور (شاهپور)، کازرون، جیرفت و موصل با آنها درگیرشد و شبانهروز از شهری به شهر دیگر به دنبالشان میگشت و هر جا آنها را مییافت به قتل میرساند و اموالشان را مصادره میکرد. وی به جهت نابود کردن خارجیان مورد تشویق و تحسین حَجّاج قرار گرفت و ضمن دریافت جوایز نفیسی از او(10)، در سال 78 (ه .ق) به استانداری خراسان منصوب شد.(11)
عملکرد مهلب بر درستی گفتار امیرمؤمنان علیهالسلام صحه گذارد و ذلت و خواری دائمی خوارج را ثابت کرد.
خوارج و شهادت امام علی علیهالسلام
گرچه ردپایی از خارجیان را می توان درزمان پیامبراکرم صلی الله علیه وآله مشاهده کرد(12)، ولی آنها در جریان نبردصفین قدرت بروز پیدا کرده و جریان حَکَمیت را بر امام علی علیهالسلام تحمیل کردند. خوارج بعدازماجرای ننگین داوری حکمین وخیانت عمروعاص و ابوموسی اشعری، همواره درپی فرصتی بودند تا به حضرت ضربه وارد کنند و به همین علت جنگ نهروان را بر حضرت تحمیل کردند. طبق پیشگویی امام علیهالسلام ، در این نبرد کمتر از ده نفر از خوارج جان سالم به دربردند.(13)
باقی ماندگان از این گروه درپی نقشه ای برای قتل امام علی علیهالسلام بودند و به گفته بسیاری از تاریخنگاران، گروهی از خوارج بعد از شکست های مفتضحانه، توطئه ای بزرگ را پایه ریزی کردند که به قتل حضرت علی علیهالسلام انجامید؛ آنان در موسم حجّ سال 39 (ه .ق) در مکّه گرد آمدند و درباره زمامداران به بحث پرداختند و از اعمال و رفتارشان انتقاد کردند و برای کشتن آنها نقشه کشیدند. آنها با یادآوری کشته های خود در نهروان برای آنان اشک ماتم ریختند و همعهد شدند که دنیا دیگر برایشان خیری ندارد و باید در راه خدا جانشان را فدا نمایند!
سرانجام، خارجیان به این نتیجه رسیدند که همه فتنهها از علی بن ابیطالب، معاویة بن ابی سفیان و عمرو بن عاص برمیخیزد و باید امت اسلام را از دست این پیشوایان گمراهی نجات داد تا جامعه اسلامی طعم خوشی و راحتی را بچشد؛ از اینرو سه خارجی متعصب داوطلب اجرای این نقشه شدند؛ عبدالرحمن بن ملجم مرادی(14) قتل علی علیهالسلام را به عهده گرفت و بَرَک بن عبیداللّه تمیمی مأمور کشتن معاویه گردید و عمرو بن بکر تمیمی نیز عهدهدار قتل عمروعاص شد. این سه ضمن هم قسم شدن با یکدیگر، پیمان بستند که در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری(15) این نقشه را عملی کنند، سپس هر یک راهی مقصد خود شدند.(16)
بَرَک بن عبیداللّه در شام توانست شمشیری بر ران معاویه فرود آورد و او را مجروح کند و بهگفته برخی تاریخ نگاران، معاویه با این ضربت تا ابد مقطوع النسل گردید(17)، ولی عمرو بن بکر در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد؛ زیرا عمرو به جهت درد شکم، در آن روز برای نماز حاضر نشد و به جای خود خارجة بن حذافه رئیس داروغه را برای اقامه نماز فرستاد که وی با شمشیر عمرو بن بکر از پا درآمد.(18)
ابن ملجم نیز به کوفه آمد و با دوستان خارجی خود ملاقات کرد، ولی آنان را از قصد خود آگاه نساخت، تا اینکه روزی با گروهی از قبیله «تیمالرباب» ملاقات نمود که برای کشته شدگان خود در نهروان نگران بودند. در همین روز وی با دختری بنام «قطام» آشنا شد که سرآمد جمال و زیبایی بود و پدر و برادرانش در نهروان کشته شده بودند. ابن ملجم، عاشق این دختر شد و به وی پیشنهاد ازدواج داد، ولی قطام یکی از شرطه ای ازدواج با او را قتل امام علی علیهالسلام قرار داد.(19)
به این ترتیب ابن ملجم از کتمان نمودن قصد خود دست کشید و با همدستی وردان بن الماجد تمیمی (پسرعموی قطام) و شبیب بن بجره و فردی که از طرف عمروعاص وکیل بود و نوشتهای صد هزار درهمی در دست داشت و تحریکات اشعث بن قیس، در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه مولای متقیان را به شهادت رساند.(20)
نکته قابل توجه این که: به گفته برخی تاریخ نویسان، ابن ملجم با شعار «الحکمُ للّه یاعلی لا لَکَ»؛ حکم فقط از آن خداست نه از طرف تو ای علی!»، شمشیرش را مقابل امام علیهالسلام بلند کرد؛ یعنی هنوز بر عقیده خارجیگری خود باقی بوده است.(21)
شناسایی قاتلان واقعی امام
در نگاهی سطحی، به نظر میرسد سه نفر خارجی در اقدامی شخصی توطئه ترور حضرت علی، معاویه و عمروعاص را پیریزی کردند و حضرت هم به دست ابن ملجم کشته شد، ولیبا ژرفنگری درمی یابیم که این توطئه از سوی گروه خوارج طراحی شده بود که به دست این سه نفر عملی گردید؛ زیرا:
اولاً: بیشتر روایات تاریخی بر این واقعیت تأکید دارند که گروهی از خوارج در مکّه گرد هم آمده، این توطئه را پایهریزی کردند و این سه نفر داوطلب اجرای نقشه شدند. تاریخ نویسان، ضمن ثبت اجتماع این گروه در مکّه، تصریح کرده اند که اینان از خوارج بودهاند.(22)
ثانیا: به نقل بیشتر تاریخ نگاران، ابن ملجم جزء همان نُه نفر خارجی است که از جنگ نهروان جان سالم به در بردند.
ثالثا: همچنان که گذشت، خوارج کوفه وقتی از قصد ابن ملجم آگاهی یافتند، او را در این کار شوم یاری کردند.
رابعا: تکرار شعار معروف خوارج از زبان ابن ملجم در لحظه فرود آوردن شمشیر بر فرق امام علی، دلیل دیگری بر خارجی بودن قاتل امام است.
با وجود این شواهد، برخی از محققان، ضمن اجتماع خوارج در مکّه و ترغیب سه نفر برای قتل حضرت علی علیهالسلام ، معاویه و عمروعاص، میگویند: «برفرض صحّت این مطلب، این سه نفر داوطلب، اصلاً جزء خوارج نیستند و انتساب آنها به خوارج درست نیست».(23)
اینان، اشعث بن قیس و معاویة بن ابی سفیان را در توطئه قتل امام علی علیهالسلام متهم کرده، میگویند: «خوارج، ابن ملجم را بر این کار ترغیب نکردند، بلکه آنها از کشتن علی مبرّا هستند؛ در حالی که اشعث، بعد از شهادت علی همیشه تلاش میکرد تا خوارج را به این کار متهم کند و در این راه، گامهای مؤثری برداشت و توانست تا حدودی نزد افکار عمومی، خوارج را قاتلان اصلی امام معرفی کند».(24)
در جواب این شبهه باید گفت :
اوّلاً: در منافق بودن اشعث و ارتباط مخفیانه وی با معاویه تردیدی نیست، ولی همه اَسناد دست اول تاریخی، قاتل علی علیهالسلام را از خوارج میدانند. خوارج به دنبال کینهای که از حضرت در جریان حکمیت و سپس در جنگ نهروان بر دل داشتند، او را مهدورالدم دانسته، سرانجام او را در محراب مسجد کوفه به شهادت رساندند.
ثانیا: گرچه معاویه آرزوی قتل علی علیهالسلام را در دل داشت، ولی طبق شواهد تاریخی، وی از توطئه شوم سحرگاه نوزدهم رمضان بی خبر بود و زمانی که «برک بن عبیدالله» را بعد از ترور نافرجام معاویه نزد وی آوردند، او جهت رهایی از بند معاویه راز پلید خود و همدستانش را در قتل حضرت علی علیهالسلام و عمرو، فاش کرد و با این خبر، معاویه بسیار شادمان گردید و بعد از آن همیشه سعی داشت تا مقام معنوی ابن ملجم را بالا ببرد؛ به طوری که با اهدای چهار هزار درهم به سمرة بن جندب، از وی خواست تا آیه 207 سوره بقره(25) را در شأن ابنملجم تفسیر کند؛(26) در حالی که به شهادت مفسران شیعه و سنی، این آیه در شأن و منزلت حضرت علی علیهالسلام نازل شده است.(27)
بررسی مجموع شواهد تاریخی نشان میدهد که توطئه قتل امیرالمؤمنین علیهالسلام کاری فردی نبود، بلکه عملی از پیش طرّاحی شده بود که بزرگان خوارج در ترسیم آن نقش بسزایی داشتند و ابنملجم فقط مجری آن بود. برای اثبات این ادعا شواهد گوناگون تاریخی در دست است؛ مانند:
1. ابن ابیالحدید اشعاری را از خوارج نقل میکند که به روشنی شرکت آنها را در قتل امام علیهالسلام تأیید میکند:
دَسَسْنا لَهُ تَحْتَ الظِّلامِ ابنمُلجَمٍ جزاءً إذا ما جاءَ نَفْسا کِتابُها
أباحَسن خُذها عَلی الرأس ضَرْبَةً بِکَفّ کریمٍ، بَعد موتٍ ثوابُها(28)
یعنی ما خوارج در تاریکی شب به دست ابن ملجم با دسیسه هایی سرنوشت علی را هنگامی که اَجل او فرارسید رقم زدیم. ای علی! از دست ابن ملجم کریم ضربهای را برسرت پذیرا باش که ثواب آن در گرو قتل تو است.
2. طبری نیز شعری را از ابن ابی میاس مرادی نقل میکند که بر شرکت خوارج در این توطئه دلالت دارد:
و نَحنُ ضَرَبنا یا لکالخیرُ حَیدَرا أباحَسن مأمومَةً فََتَفَطّرا
و نَحن خَلَعْنا مُلکَهُ مِن نظامِهِ بِضَربةِ سیفٍ إذْ عَلا و تَجبَّرا
و نَحنُ کرامٌ فی الصباح أعزَّةٌ إذا الموتُ بالموتِ ارتَدَی و تأزّرا(29)
یعنی ای اباالحسن، حیدر! این ما (خوارج) بودیم که فرق سرت را دو نیم کرده و شکافتیم؛ ما بودیم که رشته سلطنت علی را هنگامی که تکبر و عصیان ورزید با ضربه شمشیری از نظامش پاره کردیم. ما در هنگامه صبح، گرامی و عزیزیم؛ هنگامی که مرگ جز با مرگ پاسخ داده نمیشود (بنابراین ما انتقام خود را گرفتیم).
این اشعار حماسی که توسط شاعران خوارج ایراد شده است، شاهد روشنی بر مدعای ما است که خوارج از طراحان اصلی قتل امام علیهالسلام بودند و پاداش خود را در گرو قتل آن حضرت میدانسته و همواره بر آن فخر میکردند.
3. یکی از مواردی که شرکت خوارج را در شهادت امام تأیید مینماید، ماجرای دفن شبانه پیکر مطهر امام علیهالسلام و مخفی کردن قبر او است؛ فرزندان امام علی علیهالسلام از بیم آن که مبادا جنازه حضرت به دست خوارج بیفتد و توهینی نسبت به آن روا دارند، بدن مطهر پدر را شبانه به خاک سپردند و قبر آن حضرت را نیز مخفی نگاه داشتند.(30)
4. در گفتگویی که امکلثوم، دختر امام علی با ابن ملجم داشت به او گفت: چرا امیرالمؤمنین را کشتی؟ ابن ملجم در جواب گفت: من امیرالمؤمنین را نکشتم، بلکه پدرت را کشتم!(31)
از مجموع این شواهد این نتیجه حاصل میشود که اولاً: ابن ملجم، بر اساس همان عقاید خارجیگری امام علیهالسلام را به شهادت رساند. ثانیا: بیشتر خوارج در این توطئه شوم شرکت داشتند. ثالثا: گفتار برخی از معاصران در این زمینه، طرفداری کورکورانه و بدون تحقیق و تفحص بوده و ادعای دست نداشتن خوارج در شهادت امیرمؤمنان علیهالسلام ادعایی گزاف و بی اساس است.
طبق نقل ابنکثیر: «به دلیل ترس از خوارج، هر شب ده نفرمسلح، از اصحاب امام علی علیهالسلام در مسجد برای حفظ جان وی نگهبانی میدادند حضرت در ملاقات با آنها فرمود: چرا در اینجا اجتماع کردهاید؟ جواب دادند: برای حفظ جان شما. امام علیهالسلام فرمود: خداوند نگهبان خوبی برای من است و برای حفاظت هر فردی دو فرشته را مأمور کرده است؛ هنگامی که قضا و قدر الهی فرا رسد، آن دو این شخص را رها میکنند».
________________________________________
1ـ محقق و نویسنده.
2ـ کتابالعین، ج4، صص 158 و 159؛ لسانالعرب، ج2، صص 249ـ251؛ تاجالعروس، ج5، ص508؛ مجمعالبحرین، ج2، ص294و295؛ مقاییساللغه، ج2، صص 175 و 176؛ المنجد، ص173.
3ـ «حروراء» نام دهکدهای است بیرون شهر کوفه که نخستین مکان اجتماع خوارج علیه امام علی بود (معجم البلدان، ج2، ص286).
4ـ «اباضیه» طرفدارن عبدالله بن اباض تمیمی هستند که معتدلترین گروه از خوارجاند و تندرویهای معمول خوارج را ندارند. هم اکنون این مذهب طرفدارانی در کشورهای مغرب، عمان ومراکش دارد (خوارج در تاریخ، صص 189 و 190).
5ـ مقالات الاسلامیین، ج1، ص180.
6ـ «نهروان» به منطقة پهناوری اطلاق میشود که میان بغداد و واسط در شرق دجله قرار دارد. دارای شهرها وآبادیهای متعدد و از زیباترین مناطق بغداد است که شامل سه رود بالایی، وسطی و پایینی است. اسم فارسی آن «جو روان» بود که معرّب به نهروان شد. این سرزمین چون در راه بغداد به خراسان قرار داشت بسیار آباد بود، امّا در زمان سلجوقیان خراب شد (معجم البلدان، ج5، ص375).
7ـ نهج البلاغه، خطبه 93.
8ـ همان، خطبه، 60.
9ـ همان، خطبه 58.
10ـ الأخبار الطوال، صص 271 280.
11ـ تاریخ سیاسی صدر اسلام، شیعه و خوارج، ص 102.
12ـ جهت اطلاع بیشتر ر،ک: المیزان، ج 9، ص 319؛ مجمع البیان، ج5، ص63؛ الکشاف، ج2، ص 281؛ تفسیر نمونه، ج7، ص454؛ الملل و النحل، ج1، ص116؛ شرحنهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج2، ص266؛ بحار الأنوار، ج22، ص37و38؛ صحیحمسلم، ج2، کتابالزکات، صص750ـ743، ح148،147،158و156.
13ـ نهج البلاغه، خطبه 59.
14ـ جهت آگاهی ازسرگذشت و روحیات این فرد ر.ک: خوارج، تندیس فتنه، اثرنگارنده، انتشارات میراث ماندگار، قم، چاپ اول، تابستان1383.
15ـ طبری و بلاذری، این شب را هفدهم رمضان سال 42 (هجری قمری) میدانند.
16ـ تاریخ الأمم و الملوک، ج4، ص 110؛ أنساب الأشراف، ج2،ص490؛ مناقب آل ابیطالب، ج3، ص311.
17ـ انسابالاشراف، ج2، ص490.
18ـ همان، ص490 و 491.
19ـ مهریه قطام، غیر از قتل امام علی علیهالسلام شامل یک بنده، یک کنیز و سه هزار درهم بود؛ همچنان که ابنابیمیاس مرادی در شعر خویش به آن اشاره کرده است:
وَلَم أرَ مَهرا ساقَهُ ذُوسَماحَةٍ کَمَهرِ قُطامٍ مِن فَصیحٍ وأعجمٍ
ثَلاثَةُ آلافٍ و عَبدٌ و قِینَةٌ وَضَربُ علیٍ بِالحُسامِ المُصَمَّم
فَلا مَهَر أغلی مِن علیٍ وإن عَلا وَ لافَتکَ اِلاّ دونِ فَتک ابن ملجم
درمیان تمامی عرب و عجم هیچ فرد بخشندهای را ندیدم که همانند مهریه قطام بپردازد: سه هزار درهم، یک غلام و یک کنیز و کشتن علی علیهالسلام با شمشیربران. هیچ مهریهای هر چند گران مایه باشد، بالاتر از قتل علی نیست و هیچ جنایتی بدتر از جنایت ابنملجم نیست (بحار الأنوار، ج42، ص267و229؛ تاریخ الأمم و الملوک، ج4، ص 116؛ الأخبار الطوال، ص 214؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص 311؛ الارشاد، ج1، ص22).
20ـ تاریخ الأمم و الملوک، ج4،ص 110 و 111؛ أنساب الأشراف، ج2، ص 491 493؛ بحار الانوار، ج 42، ص229و230.
21ـ بحار الانوار، ج 42، ص 230؛ مناقب آل ابی طالب، ج3، ص312؛ انساب الاشراف، ج2، ص493ـ491.
22ـ مناقب آل ابی طالب، پیشین؛ الکامل فی التاریخ، ج3، ص255؛ انساب الاشراف، ج2، ص487.
23ـ ر.ک: الخوارج هُم انصار علی، چاپ الجزایر،1403ق /1983م،اثرسلیمان بن داوودبن یوسف، صص196ـ194.
24ـ همان.
25ـ (وَمِن الناسِ مَن یَشری نَفسَه إبْتِغاءَ مَرضاتِ الله وَاللهُ رَئُوفٌ بِالعِباد)؛ بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی در «لیله المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر صلیاللهعلیهوآله جان خود را به خشنودیخدا می فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
26ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج4، ص73.
27ـ مجمع البیان، ج1، ص 535؛ المیزان، ج 1، ص 100؛ التفسیرالکبیر، ج 6، ص 174؛ روح المعانی، ج 1، ص 492.
28ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج13، ص241.
29ـ تاریخ الأمم و الملوک، ج4، ص 115 و 116؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج5، ص185؛ ج 6، ص 119 با اندکی اختلاف.
30ـ تاریخ الخلفاء، ص 196؛ أنساب الأشراف، ج2، ص 497.
31ـ أنساب الأشراف، ج2، ص 495؛ بحار الأنوار، ج42، ص231؛ الأخبارالطوال، ص214.