حكومت و سياست در سيره امام حسن عسكرى (علیه السلام )

شناسه نوشته : 9118

1394/09/13

تعداد بازدید : 1291

حكومت و سياست در سيره امام حسن عسكرى (علیه السلام )
لطفا جهت مطالعه متن کامل بر روی عنوان کلیک نمایید. در <يوم النوية> يعنى روز رفتن امام عسكرى (علیه السلام ) به دارالخلافه ، شور و شعفى در مردم بوجود آمده و خيابان ها مملو از جمعيت كه سوار بر مركب هاى خود بودند ، مى شد. وقتى امام (علیه السلام ) مى آمد همه ى هياهوها خاموش مى گرديد، و امام عسكرى (علیه السلام ) از ميان آنان عبور مى كرد و به دارالخلافه وارد مى گرديد.
حكومت و سياست در سيره امام حسن عسكرى (علیه السلام )
 
حضرت امام هادى و امام عسكرى (علیهم السلام )، على الاجبار در سامراء بسر مى بردند كه در آن زمان پايتخت خلافت بود، و در محلى بنام <العسكر> كه محل نظاميان و پادگان نظامى بود، خانه ای براى شان انتخاب كرده بودند. حضرت امام عسكرى (علیه السلام) در مدت شش سال اقامت خود در سامراء ، يا در حبس بود و يا اگر آزاد بود، تحت نظر و ممنوع الملاقات بود.
 
زيرا روايات متعددى از زندانى شدن امام عسكرى (علیه السلام ) خبر مى دهد، از جمله آن كه المعتزبالله خليفه ى عباسى ، به سعيد حاجب دستور داده بود كه امام (علیه السلام ) را به حبس ببرد. ابوالهيثم نگرانى خود را از اين وضع به امام (علیه السلام ) نوشت : و آن حضرت در جواب نوشت كه پس از سه روز گشايش حاصل مى شود، و پس از سه روز المعتز كشته شد.
 
آوردن و ماندن هر دو امام هادى و امام عسكرى (علیه السلام ) در سامراء به اكراه و اجبار، از جهاتى مانند سياست مامون در آوردن امام رضا (علیه السلام ) به نزد خود بوده است ، تا بتوانند از نزديك روابط امام (علیه السلام ) را با شيعيانش كنترل نمايند، زيرا آنان كه در سرتاسر جهان اسلام پراكنده بودند، با امام هادى و امام عسكرى (علیهم السلام ) ، ارتباطات عميق داشتند، بخصوص در دوره ى امام عسكرى (علیه السلام ) كه شيعيان اهلبيت (علیه السلام ) به ميليونها نفر رسيده بودند ،
همه به اين عقيده  بودند كه حق امامان  از طرف حكام ظالم غصب شده است ، ازين رو خمس و هدايا و ساير وجوهات شرعيه ى خود را به آن حضرت مى فرستادند و هئيت هايى از نمايندگان مردم وارد سامراء مى شدند و ضمن فراگيرى احكام شرعى ، اموال و وجوهات شرعى خود را به امام تسليم مى كردند. بدينسان پيشرفت و گسترش شبكه ى منظم و متشكل شيعيان كه از قبل شكل گرفته بود، براى حاكميت عباسى ها خطر آفرين بود،لذا حضرت امام عسكرى (علیه السلام ) شديداً تحت مراقبت دارالخلافه قرار داشت و از آن حضرت خواسته بود كه تا هميشه ارتباط خود را با دستگاه خلافت برقرار كند، و در هر دوشنبه و پنجشنبه در دربار حضور يابد، و وضعيت به گونه ى بوده است كه مردم نمى توانسته اند بطور مستقيم با امام (علیه السلام ) ملاقات نمايند.
 
موقعيت اخلاقى و اجتماعى امام (علیه السلام ) در ميان مردم و حتى در ميان افراد حكومت مشهود بود ، و كسى در وقار و عفاف ، و زيركى و بزرگ منشى چون او نبود.
 
و در <يوم النوية> يعنى روز رفتن امام عسكرى (علیه السلام ) به دارالخلافه ، شور و شعفى در مردم بوجود آمده و خيابان ها مملو از جمعيت كه سوار بر مركب هاى خود بودند ، مى شد. وقتى امام (علیه السلام ) مى آمد همه ى هياهوها خاموش مى گرديد، و امام عسكرى (علیه السلام ) از ميان آنان عبور مى كرد و به دارالخلافه وارد مى گرديد.
 
اغلب اين افراد مى توانستند از شيعيانى باشند كه از مناطق مختلف براى ديدار امام (علیه السلام ) به سامراء مى آمدند.
 
افزايش شيعه و رفت و آمدهاى هيئت هاى نمايندگى مردم ، و اموال و دارايى فراوانى كه به امامان (علیهم السلام ) مى رسيد، موجب مى شد كه خلفاء نسبت به امامان سخت گيرى نمايند و همين موجب شد كه ائمه ى معصومين (علیه السلام ) به پنهان كارى و كتمان و تقيه دست زنند. سخت گيرى ها و فشارها در زمان امام عسكرى (علیه السلام) بيشتر شد و امام عسكرى (علیه السلام ) با مشاهده ى اين وضعيت بيشتر امر خود را از ديد خلفا و عمال آن مى پوشاند، و تقيه را پيشه ى خود قرار داده بود شدت تقيه و كتمان امور به اندازه اى بود كه امام عسكرى (علیه السلام) به شيعيان خود دستور داد كه وقتى بطرف كاخ خليفه مى رود به آن حضرت اشاره نكنند، سلام نكنند، زيرا تحت تعقيب قرار مى گرفتند، و كار به حبس وكشتن شان كشانده مى شد.
 
على ابن جعفر از حلبى در اين زمينه نقل مى كند كه ما در عسكر اجتماع كرده و منتظر امام عسكرى (علیه السلام )  بوديم كه نوشته ى از امام (علیه السلام ) بما رسيد بدين مضمون كه كسى بر من سلام نكند، و بر من اشاره نيز نكند، زيرا شما بر خود ايمن نيستيد : الا لا يسلمن احد و لا يشير الى بيده ولايؤمى فانكم لاتومنون على انفسكم .
 
اين سخن امام بخوبى مى رساند كه حكام براى كنترل روابط امام (علیه السلام ) با شيعيان تلاش فراوانى مى كردند . البته هم امام و هم شيعيان در فرصت هاى بسيارى همديگر را ملاقات مى كرده اند و حتى اين ارتباطات تحت پوشش بقال و روغن فروش و ... صورت مى گرفته است .
 
مراقبت نسبت به امام عسكرى (علیه السلام ) آن چنان شديد بود كه شب هنگام و بى خبرانه به خانه ى امام عسكرى (علیه السلام ) هجوم مى بردند و خانه ى آن حضرت را تفتيش مى كردند. چنان كه بطحايى علوى پيش موكل سعايت كرده بود كه اسلحه و اموال در خانه ى عسكرى (علیه السلام ) گردآورى شده است .
سعيد حاجب گويد: شب بسوى خانه ى او شدم و نردبانى پشت خانه گذاشتم و بالاى بام آن حضرت بالا رفتم ، سپس نردبان را در ميان حياط گذاشتم و فكر مى كردم چگونه در اين تاريكى وارد خانه ى او شوم كه صدايى شنيدم : سعيد همانجا باش تا شمعى برايت بياورم كمى درنگ كردم كه شمعى برايم آوردند و با روشنايى آن وارد خانه شدم و جبه ى از پشم و كلاه و سجادهء روى حصير انداخته شده ديدم ، و يقين كردم امام (علیه السلام ) در آن زمان نماز مى خوانده است ، پس برايم گفت : اينك خانه و اطاق هايش را ببين و هر چه تفتيش كردم در آن چيزى نيافتم .
 
خلفاء به دستگيرى و زندانى كردن امامان اكتفاء نمى كردند، بلكه ياران آن حضرت را نيز دستگير و زندانى مى كردند، در سامراء گروهى از اصحاب امام عسكرى (علیه السلام ) را دستگير كرده بودند كه از جمله ى آنان بود: ابوهاشم جعفرى ، داود ابن قاسم ، حسن ابن محمد عقيقى ، محمد ابن ابراهيم عمرى و غير ايشان كه زير نظر صالح ابن وصيف قرار داشتند.
 
با ملاحظه ى اين وضعيت چاره ى نبود جز اين كه امامان (علیهم السلام ) اسرار خود را كتمان نمايند و تقيه پيشه سازند و شيوه ى پنهان كارى را طى نمايند، ابوهاشم جعفرى از داود ابن اسود روايت كند كه گفت : مولايم حسن العسكرى (علیه السلام) مرا بسوى خود خواند ، و تخته چوبى را كه مانند پايه ى <در> دراز و مدور بود به من داد و گفت : اين چوب را براى عثمان ابن سعيد عمرى كه وكيل آن حضرت بود برسان . به راه افتادم و در اثناء راه به يك نفر كه استرى داشت برخوردم ، و استر او مزاحم راه رفتن من شد، و با چوبى كه با خود داشتم بلند كردم و استر را با آن زدم ، و چوب ]؛ شق شد و كاغذ نوشته هاى را در ميان شكستگى چوب نگريستم ، و بسرعت آن را در ميان چوب گذاشتم و چوب را در آستين خود پنهان كردم .
 
اما در برگشت وقتى به نزديك خانه ى امام (علیه السلام ) رسيدم ، عيسى خادم مرا استقبال كرد و گفت : مولا مى گويد: چرا استر را زدى و چوب را شكاندى ؟ گفتم : نمى دانستم كه در داخل آن چيست ؟ گفت : چرا كارى بكنى كه بعداً به توجيه و عذرخواهى محتاج شوى ؟ مبادا ديگر مثل اين كار تكرار شود، هرگاه شنيدى كسى مرا دشنام مى دهد، راهى را كه به رفتن آن مأموريت يافته ى ، در پيش گير و مبادا واكنش نشان بدهى ، و يا خود را معرفى نمايى كه كيستى ، احوالت به من مى رسد.
 
وجود يك دستگاه منظم كه هم پل ارتباطى باشد بين امام (علیه السلام ) و مردم ، و هم وجوهات و ماليات از نقاط دور دست جمع آورى شود و بدست امام (علیه السلام ) برسد، ضرورى و لازم بود . و اين دستگاه با تعيين وكلاء   از ناحيه ى ائمه     (علیهم السلام) ايجاد گرديد و با ارتباطى كه بين امام و وكلاء بوجود آمد، سعى شد تا راهنمايى هاى لازم دينى و سياسى ارائه شود و اين حركتى سابقه دار بود كه امام عسكرى (علیه السلام ) نيز در گسترش اين دستگاه و استفاده از آن مى كوشيد و افرادى با پيشينه ى علمى و ارتباط محكم با امامان پيشين يا با خود آن حضرت براى وكالت گمارده مى شدند، و در نامه ى خود به وكلاء توصيه مى كرد كه نامه ها و مراسلات را از شيطان ها پوشيده نگهدارند و براى دوستانش ارائه دهند.
 
پى نوشتها:
 
1 شذرات سياسية من حياة الائمه (ع ) : شبر ، حسن ، ص 342
2 حيات فكرى و سياسى امامان شيعه : ج 2 ص 282به نقل از الغيبه .
3 همان ، ص 129
4 همان ، ص 187به نقل از الغيبة : ص 129
5 همان ، ص 183 182به نقل از الخرايج و الجرايح : ج 1 ص 439؛ پيشين ، شبر به نقل بحارالانوار : ج 5 ص 269
6 پيشين ، شبر به نقل از ارشاد: ص 110؛ فصول المهمه : ص 298
7 همان ، ص 208ـ 207به نقل از بحارالانوار : ج 56 ص 132
8 ر.ك : پيشين ، جعفريان ، ج 2 ص 197ـ 193

سامانه نجم